چهارشنبه، شهریور ۳۱، ۱۳۸۹

تاریخ نظامی جنگ ویرانگر هشت ساله با عراق (1)

پس از پیدایش دین اسلام در عربستان و گسترش اشغالگری اعراب در آسیا، شمال آفریقا و قسمتی از جنوب اروپا، حکومتهای مزدور اسلامی به مدت پنج تا شش قرن با سلطه و استثمار مردم بر مناطق تحت اشغال خود فرمانروایی می کردند و حکمرانهای منطقه ای، با دستور خلفای عباسی این مناطق را کنترل می نمودند. با حمله مغولها و نابودی دستگاه حکومت ظالمانه عباسیان در بغداد، سلطه حکومتهای استعمارگر عرب پایان یافت. تا زمان سلسله صفویه که با شورش شاه اسماعیل آغاز شد، مناطق گوناگون ایران درگیر جنگها و حکومتهای ملوک الطوایفی بودند و همزمان حکومت عثمانی که امپراطوری بزرگی را در آسیای غربی و شرق اروپا تشکیل داده بود، به اندیشه اشغال ایران و ضمیمه کردن آن به قلمرو خود افتاد. ولی با روی کار آمدن صفویان، نقشهء شوم امپراطوری عثمانی ناکام ماند. صفویان با دامن زدن به اختلافات مذهبی بین شیعه و سنی، تلاش بسیاری کردند تا و نبردهای بسیار شدیدی بین دو حکومت درگرفت که تا حدودی منجر به تثبیت وضعیتی که هم اکنون در عراق، ترکیه و ایران وجود دارد گردید.

دوران صفویه
شاه اسماعیل صفوی به جهت مقابله با حکومت عثمانی که دارای عقاید مذهبی متفاوتی با مردم ایران بودند، با تقویت باورها و خوراندن خرافات، اندیشه های مذهب شیعه را در بین مردم تقویت نمود و همین عامل سبب شد لشگریان وی در سال 914 هجری قمری به سمت عراق که آن زمان تحت حاکمیت عثمانی بود حرکت نمود و با وجود دستور امپراطور عثمانی برای مقابله، حاکم عراق شکست خورد و بیشتر مناطق عراق از جمله اماکن مذهبی شیعیان تحت کنترل صفویان درآمد. امپراطور عثمانی (بایزید دوم) تلاش نمود با طرح اختلاف شعیه و سنی در عراق، نوعی اولتیماتوم به شاه اسماعیل بدهد. در سال 918 سلطان بایزید بدست پسرش مسموم گشت و کشته شد. پس از آن، سلطان سلیم که سنی بسیار متعصبی بود، دستور قتل عام شیعیان ساکن عثمانی را صادر کرد و تعداد زیادی از شیعیان در این جریان جان خود را از دست دادند. سلطان سلیم سرانجام در سال 920 آماده حمله به ایران شد و سپاه دو کشور در منطقه چالدران در شمال غربی خوی با یکدیگر درگیر شدند و ارتش نوپای ایران شکست سختی خورد. ارتش اشغالگر عثمانی تا تبریز پیشروی کرد ولی به دلیل مقاومت مردم مجبور به عقب نشینی گردید. سلطان سلیم در سال 926 به هلاکت رسید و شاه اسماعیل نیز در سال 930 درگذشت و تا سال 940 آتش جنگ بین دو کشور فروکش کرد. در سال 940 ارتش عثمانی به مناطق غربی ایران حمله کرد، عراق و آذربایجان را اشغال نمود و تا سلطانیه (جایی در نزدیکی زنجان) پیشروی نمود. شاه طهماسب صفوی که در خراسان درگیر جنگ با ازبکها بود، نتوانست سپاه ایران را برای مقابله فرابخواند اما بازهم به دلیل مقاومت مردمی، ارتش عثمانی مجبور به عقب نشینی گردید اما بغداد در تصرف عثمانی باقی ماند و بدین ترتیب پایه جدایی و اختلاف بین ایران و عراق بنا نهاده شد.

دوران نادر شاه کبیر
کشمکش و جنگ بین دو کشور تا سال 962 و امضای قرارداد صلح ادامه یافت. از جمله مفاد این قرارداد این بود که ایران تسلط عثمانی بر عراق را پذیرفت و عراق از ایران بار دیگر جدا گردید. اما کشمکش و جنگ بین ایران و عثمانی تا سال 1048 و امضای قرارداد صلحی دیگر بین ایران و عثمانی ادامه یافت. به موجب این قرارداد، عراق به عثمانی واگذار شد. این قرارداد به طور کلی به ضرر ایران بود که در دوران افول قدرت صفویان به ایران تحمیل شد. درگیریها تا سال 1158 و دوران نادر شاه افشار ادامه یافتو در سال 1158 بار دیگر سلطان عثمانی به فکر کشورگشایی افتاد و لشگر بسیار سنگینی شامل 150 هزار سوار و 50 هزار پیاده به شمال غرب ایران گسیل داشت. نبرد بسیار سختی بین سپاه دو کشور درگرفت که با شکست عثمانی پایان یافت و منجر به تایید قرارداد صلح زمان شاه عباس گردید. بر اساس این قرارداد، کنترل تمامی قفقاز به ایران واگذار شد و موصل، کرکوک، بغداد و بصره در اختیار عثمانی باقی ماند. متاسفانه نادر شاه در همان سال به دست شماری از سپاهیانش کشته شد.

دوران زندیه
تا اواخر دوران کریم خان زند، همچنان قرارداد صلح نادر شاه اجرا می شد. در سال 1187 بازهم مسائل مرزی بین دو کشور پیش آمد که باعث شد کریم خان زند در اواخر سال 1188 به سمت عراق لشگرکشی کند و به کرانه رودخانه دجله برسد. در اوایل سال 1189 سپاه ایران با ساختن پلی بر روی رودخانه دجله از روی آن عبور کرده و ارتش عثمانی را که در کرانه های غربی دجله دفاع می کردند شکست داد. ارتش عثمانی به سمت بصره عقب نشینی نمود و سپاه ایران بصره را به مدت 13 ماه به محاصره خود درآورد و سپس آنجا را تصرف نمود. بصره تا اواخر حکومت کریم خان زند در اختیار ایران بود. با درگذشت کریم خان زند در سال 1193، صادق خان زند (حاکم ایرانی بغداد) به طمع قدرت با سپاهش به شیراز رفت و با این خلاء پیش آمده، سپاه عثمانی تمامی مناطق عراق را تصرف نمود و منطقه عراق یا بین النهرین برای همیشه از ایران جدا گشت.

دوران قاجاریه
اختلافات بین ایران و عثمانی تا دوران قاجار نیز همچنان ادامه داشتند. در سال 1259 کمیسیون حل اختلاف بین دو کشور با حضور نمایندگان روس و انگلیس در ارزنه الروم تشکیل شد. نماینده ایران در این کمیسیون، میرزا تقی خان فراهانی (امیرکبیر) بود. در سال 1263 قرارداد دوم الرزنه الروم تهیه شد که بر اساس آن سلیمانیه به عثمانی واگذار شد ولی تمامی مناطق شمالی و شرقی اروندرود (شط العرب) به ایران تعلق گرفت. امضای قرارداد تا سال 1264 (برابر 1848 میلادی) به طول کشید که به دلیل مرگ امیرکبیر، انگلیسیها تحریفاتی را در متن قرارداد انجام دادند که به شدت به زیان ایران بود. متاسفانه به هنگام امضای قرارداد، امیرکبیر حضور نداشت و نماینده دولت ایران فریب انگلیسیها را خورد و علاوه بر امضای قرارداد اصلی، یادداشتی را که باعث تغییراتی مهمی در قرارداد بود، بدون آگاهی از چگونگی آن و بدون کسب اجازه از دولت ایران امضاء کرد که پس از روشن شدن موضوع، مورد اعتراض ایران قرار گرفت. در این یادداشت، حقوق مسلم ایران در اروندرود به طور مطلق به عثمانی واگذار شده بود. این قرارداد که اساس اختلافات مرزی ایران و عراق را تشکیل داد تا به امروز نیز ادامه دارد.

دوران رضا شاه کبیر
در ابتدای تشکیل دولت جدید عراق در سال 1307 خورشیدی، رضا شاه از شناسایی آن دولت خودداری نمود و این شناسایی را موکول به قبول رسمی حقوق ایران در اروندرود کرد. به دستور رضا شاه، دولت ایران طی یادداشت رسمی شماره 3286 مورخه دهم آذر 1310 خورشیدی، موافقتنامه سال 1914 م را بی اعتبار اعلام کرد که منجر به درگیریهای مرزی شد. ملک فیصل (پادشاه عراق) در اردیبهشت 1311 به ایران آمد و با رضا شاه ملاقات نمود. وی قول داد که درباره اروندرود، نظر ایران را مورد توجه قرار دهد ولی اندک مدتی بعد ملک فیصل درگذشت و اختلافات مرزی پابرجا ماند. عراقیها همچنان به قراردادهای استعمار بریتانیا درباره حق کنترل بر شط العرب استناد می کردند ولی دولت شاهنشاهی ایران بر اساس سوابق این قراردادها، اعلام کرد که هیچ یک از آنها را معتبر نمی داند، بلکه در اروندرود فقط قوانین شناخته شده و معتبر جهانی را قبول دارد که برابر آن، خط آبی بین تمام کشورهای جهان (خط تالوگ = خط میانه مسیر رودخانه در عمیقترین نقطه) را می تواند بپذیرد. شکایت بی پایه دولت وقت عراق در 26 می 1936 در جامعه ملل بررسی شد و به جایی نرسید سرانجام دولت عراق موافقت کرد تا خط تالوگ، خط مرزی در اروندرود باشد و این توافق، اساس قرارداد 1316 خورشیدی را تشکیل داد.
.

.
در تیر 1337 خورشیدی در عراق کودتا شد و ملک فیصل به همراه تنی چند از مقامات عراقی کشته شدند و سرلشگر عبدالکریم قاسم به قدرت رسید و حکومت جمهوری در عراق اعلام شد. حکومت جدید که بر پایه ناسیونالیسم عربی قرار داشت، برای سرپوش گذاری روی مشکلات داخلی به اختلاف مرزی خود با کشورهای همسایه دامن زد. روابط با ایران و عربستان سعودی بسیار تیره شد و درباره کویت، ادعای حاکمیت مطلق بر آنجا را کرد و کویت را جزئی از عراق اعلام نمود. با موضعگیری دولت و ارتش شاهنشاهی ایران بر حق حاکمیت و تمامیت ارضی کویت و عربستان، ارتش عراق که آماده لشگرکشی به کویت و عربستان می شد، دست از حمله کشید.

عبدالکریم قاسم در دسامبر 1959 (آذر 1338) اظهارات تندی علیه ایران کرد که سبب قطع رابطه سیاسی ایران و عراق گردید. سپس دستور به آزار و اذیت ایرانیان ساکن در عراق نمود و آنان را وادار ساخت تا از عراق خارج شوند. همچنین مزاحمتهایی در اروندرود برای حرکت کشتیهایی که به مقصد بندر خرمشهر و آبادان رفت و آمد می کردند، فراهم ساخت. شاه جوان ایران، پس از قدرت گیری در قیام وطن پرستان در 28 امرداد 1332، هیچگاه نمی توانست هرگونه گردنکشی و تجاوزگری حاکم جدید عراق بر علیه ایران را تحمل نماید. در سال 1339 دولت ایران اعلام داشت که حق بندرداری در بنادر ایران، حق مسلم ایران است و این حق هیچگونه ارتباطی با قرارداد 1316 ندارد ولی عراقیها در مقابل، واکنش شدیدی نشان دادند و مانع ورود کشتیها به مقصد بنادر خرمشهر و آبادان شدند.

سرهنگ زرهی سید یعقوب حسینی در کتاب خود از آن روزگار چنین نوشته است:
«آن زمان من افسر ارتش ایران بودم و در حدود درجه و مقام نظامی ام در جریان وضعیت ارتش ایران قرار می گرفتم. به خاطر دارم که ارتش ایران در آن زمان قدرت رزمی قابل توجهی نداشت. بعد از وقایع 28 مرداد 1332 و ورود ایران به پیمان بغداد، ایران در شبکه دفاعی غرب در برابر کمونیسم قرار گرفت و کمکهای نظامی ایالات متحده آمریکا به ایران جریان یافت که از جملهء این کمکها، هدیه 400 دستگاه تانک M-47 به ایران بود؛ در حالی که تانکهای ارتش ایران از نوع M-4 و M-24 و زرهپوشهای M-18 و M-36 آمریکایی بود که پسمانده های جنگ جهانی دوم محسوب می شدند و آمریکا پس از پایان جنگ آنها را بابت خسارت لشگرکشی از خاک ایران به شوروی، به ایران اهدا کرده بود. تانکهای قدیمی در آن موقع، قدرت مبارزه با تانکهای جدید را نداشتند. بنابراین نخستین کمک آمریکا به ایران پس از پیوستن ایران به پیمان بغداد، تحویل تانکهای M-47 و برخی تجهیزات دیگر بود. از اواخر سال 1334 مستشاران نظامی ایالات متحده به خدمت ارتش ایران وارد شدند تا ارتش ایران را برابر تکنیکهای جدید آموزش دهند. اما وسایل و تجهیزات اهدایی آمریکا در حدی نبودند که ایران را قادر سازد در یک جنگ تمام عیار شرکت کند. البته ارتش عراق نیز در آن زمان قدرت قابل ملاحظه ای نداشت، بنابراین دولت ایران به توصیه مشاوران و کارشناسان نظامی، صلاح در آن دید تا از مقابله و درگیری با عراق خودداری کند.»

حکومت عبدالکریم قاسم در جریان کودتای 8 فوریه 1963 به وسیله یار و همکارش سرهنگ عبدالسلام عارف سرنگون شد. پس از این کودتا، دولت عراق که پیش از آن یک ناسیونالیسم مستقل محسوب می شد، به دلیل وابستگی کودتاچیان به کمونیستهای طرفدار شوروی و حزب بعث و ناسیونالیستهای دوآتشه طرفدار جمال عبدالناصر، به اتحادیه مصر و سوریه پیوست. عبدالسلام عارف خود را رئیس جمهور و احمد حسن البکر را نخست وزیر خواند. عبدالسلام عارف در سپتامبر 1965 در جریان سانحه مشکوک سقوط هلیکوپتر به هلاکت رسید و برادرش عبدالرحمان عارف جای وی را بگرفت. در آذر 1345 هیئتی به ریاست وزیر خارجه ایران برای حل اختلافات مرزی به بغداد رفت و موافقت شد تا مذاکرات در سطح پایینتری انجام شوند. به همین منظور در اوایل تیر 1347 طاهر یحیی، وزیر خارجه عراق به ایران آمد ولی چند روز پس از بازگشت به عراق، در 17 ژوئیه 1968 (تیر 1347) کودتای دیگری در عراق انجام گرفت و اینبار حزب بعث به رهبری احمد حسن البکر و صدام حسین تکریتی به قدرت رسیدند. رئیس جمهور جدید و خودخوانده عراق یعنی احمد حسن البکر تصمیم گرفت تا مسئله شط العرب را با ایران یکسره کند و ابتدا راه مذاکره را باز کرد و سپهبد حردان تکریتی وزیر دفاع و معاون رئیس جمهور عراق در آذر 1347 به ایران آمد. در اواخر دی 1347 هیئت سیاسی ایران به سرپرستی شادروان عباسعلی خلعتبری معاون سیاسی وزارت خارجه به بغداد رفت ولی مذاکرات نتیجه ای نداد و حکومت عراق سرسختی بیشتری نشان داد. از این پس روابط ایران و عراق تیره شد که منجر به تمرکز قوای نظامی دو کشور در مرزها گردید. این وضعیت شش سال دوام یافت تا قرارداد 1975 الجزیره که متضمن حقوق برحق ایران بود، به امضای دوطرف رسید.
.

شادروان عباسعلی خلعتبری پس از تیرباران توسط اسلامپرستان
.

با وقوع انقلاب خانمانسوز ارتجاعی سال 1357، ارتش شاهنشاهی ایران بسیاری از فرماندهان و افسران با لیاقت و آموزش دیده خود را از دست داد. مذهبیون و اسلامپرستان تشنه قدرت، هر فردی که احساس می کردند مانعی بر سر راه چپاول منابع ایران است به بهانه مفسد فی الارض و محارب و ... به راحتی اعدام می کردند. برای نمونه در جریان واقعه رخ نداده موسوم به کودتای نوژه، بیش از 300 خلبان وطن پرست که گمان به همکاری با عوامل کودتا یا ضدیت آنها با حکومت اسلامی می رفت، بین 18 تیر تا 31 شهریور 1359 تیرباران گشتند. در واقع اسلامپرستان بدینوسیله، به ارتش آماده عراق دعوتنامه حمله فرستادند.
.


.
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست: