شنبه، آبان ۱۵، ۱۳۸۹

سرمايه هاي ملت ايران چگونه به باد داده مي شوند؟

خوانندگان محترم، به دليل فيلتر شدن وبلاگ در قلمروي نظام مقدس، آزادانديش و مردمي و اسلامي و ... ايران،
نوشتارهاي پسين را در اين آدرس بخوانيد.

کمربند سلطنت، نشان نوکری برای سرزمینم است نادرها بسیار آمده اند و باز خواهند آمد، اما ایران و ایرانی باید همیشه در بزرگی و سروری باشد؛ این آرزوی همه عمرم بوده است." نادر شاه افشار


1) بازسازي گنبد حرم شهر كاظمين در عراق
براي طلاكاري دو گنبد و گلدسته هاي مقدس شيعيان در كاظمين كه در روز سه‌شنبه 23 شهريور 1388 رونمايي شد، فقط 110 كيلوگرم طلاي خالص و 14 تن مس به صورت مجاني از جيب مردم ايران توسط حكومت اسلامي ايران براي زيباسازي گنبدها و گلدسته ها هزينه گرديد كه با درنظر گرفتن قيمت هر گرم طلاي 24 عيار به ميزان 464400 ريال و هر كيلو مس 92100 ريال، سرجمع به رقم هنگفت 51212900000 ريال يا حدود 51 ميليارد تومان مي‌رسيم (براي ديدن ارزش ريالي فلزات گرانبها به اين سايت برويد).

Free Image Hosting At img98




2) چاپ سه ميليون جلد قرآن به جاي سه قرآن سوزانده شده!
پس از واقعهء تروريستي 11 سپتامبر 2001 و كشته شدن هزاران انسان بيگناه در برجهاي دوقلوي تجارت جهاني در نيويورك كه توسط اسلامپرستان عرب و افغان به انجام رسيد، احساسات ضداسلامي در ايالات متحده به اوج رسيد. آمريكائيان هيچگاه اين حادثه دهشتناك را فراموش نكرده اند و هرساله با فرارسيدن سالروز واقعه، موج خشم و نفرت نسبت به مسلمانان افراطي در سراسر جهان و به ويژه ايالات متحده فزوني مي گيرد. امسال (2010) در سالروز اين حادثه، يك كيشش گمنام كه كليساي وي كمتر از صد شركت كننده دارد، اعلام كرد كه مي خواهد اقدام به قرآن سوزي نمايد كه البته با مخالفت مسئولين مذهبي و سياسي، وي اين كار را نكرد ولي اسلامپرستان ساكن تهران، جهت نشان دادن ميزان سرسپردگي خود به فرامين خشك مذهبي، هزينة چاپ سه ميليون جلد قرآن به زبان انگليسي را برعهده گرفتند. با درنظر گرفتن قيمت هرجلد 100000 ريال به رقم 30 ميليون دلار مي‌رسيم كه براي راه اندازي يك مركز درماني همچون بيمارستان ميلاد كفايت مي‌كند. (لينك به بن مايه خبر)

Free Image Hosting At img98



3) هزينه هاي فراوان و بي پايان مقابله با اسرائيل
از سرگیری مذاکرات صلح منحصرن بر اختلاف میان اسرائیل و فلسطینی ها متمرکز است، اما در راه رسیدن به صلح خاورمیانه، بازیگران بي ارتباط همچون حكومت اسلامي ايران، نقش اصلي را بازی می کنند. در بالای تپه اي که واقع در پايين ترين نقطهء جنوب لبنان كه مشرف به كشتزارهاي شمال اسرائیلی است، پارک زیبایی وجود دارد که در آن بزرگترها دور میزها تفریح می کنند و کودکان از وسایل بازی بالا می روند. اگر این پارک با اهتزاز پرچم حکومت اسلامی ایران بر فرازش، در خاک لبنان نبود، هیچ نکته قابل توجهی نداشت. جمهوری اسلامی که رهبرانش خواستار محو اسرائیل از نقشه جهان هستند پس از جنگ میان اسرائیل و حزب الله (گروهك اسلامپرست تحت حمایت ج.ا ایران در خاک لبنان) در سال ۲۰۰۶، این پارک را به مردم جنوب لبنان هدیه کردند. این پارک نشانه آشکاری است از پولهاي فراوان و بي حساب و كتابي که پس از جنگ در جنوب لبنان از كيسه ملت ايران صرف شده است. صدها میلیون دلار درون کامیونهای پر از اسکناس که از ایران آمده بودند، پس از جنگ تابستان سال 2006 تحویل حزب الله شد تا صرف بازسازی و به راه انداختن دوباره کسب و کارها شود.

Free Image Hosting At img98


"پل سالم" مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه "کارنگی" در بیروت می گوید حزب الله مجموعه گوناگونی و بسيار فراواني از موشکهای کوتاهبرد، میانبرد و بردبلند زمين به زمين و ضدكشتي در اختيار دارد، اما شمار دقیق آنها و اینکه حزب الله خیال دارد با آنها چکار کند، معلوم نیست. گرچه حزب الله ادعای پیروزی در جنگ 33 روزه تابستان 2006 را کرد، اما مردم و اقتصاد لبنان، بهای بسيار سنگینی را پرداخت كردند و به خاطر جنگ افروزي، بسیاری حزب الله را سرزنش کردند. هنوز بمبهای خوشه ای در نواحی روستايي مردم را ناقص می کنند و حدود دويست هزار نفر هنوز در داخل لبنان به خانه هایشان باز نگشته اند. حزب الله پس از خروج اسرائيل از جنوب لبنان در سال 2000، از الگوی انقلابی خود كه براي آزادسازي زمينهاي جنوب لبنان بود فاصلهء بسیاري گرفته و به سمت اسلام انقلابي ساخت تهران قدم برداشته است. ميزان پولهاي پرداخت شده از سوي حكومت اسلامي ايران به گروهك حزب الله لبنان، طي بيست اخير به ميلياردها دلار رسيده است؛ مبلغي كه با آن مي‌توان تمامي نارسايي‌ها و كمبودهاي بهداشتي، راه‌سازي و اشتغالزايي روستاهاي ايران را براي هميشه برطرف نمود.

Free Image Hosting At img98


هزينه‌هاي بي‌پايه و اساس مقابله با اسرائيل، كشوري كه عضو سازمان ملل است و صدها كشور جهان با آن روابط ديپلماتيك دارند، همچنان گريبان درآمدهاي ملت ايران را گرفته است و مشتي توهم زده ماليخوليايي، برپايه اي برخي خيالات بي اساس، همچنان از اين كشور 5.5 ميليون نفري و كوچك، يك دشمن خيالي و بزرگ براي ايران دست و پا كرده اند. به نوشته روزنامه الحيات، حكومت اسلامي ايران از سال 1992 تاكنون، بيش از چهل ميليارد دلار به حزب الله لبنان پول داده است.

پيوندها:
هزينه نفوذ سياسي ايران در لبنان چقدر است؟
چراغي كه به خانه رواست، به لبنان و غزه حرام است.

پنجشنبه، آبان ۱۳، ۱۳۸۹

13 آبان، برگی ننگین در تاریخ ایران

سیزده آبان:
برگي ننگين در تاريخ ايران و ايرانيان


بهترين راه گوشمالي امپرياليسم، گروگانگيري اعضاي سفارتخانهء ايالات متحده بود. بدين روش، امپرياليسم به زانو درمي‏آمد، شاخ غول استكبار جهاني مي‏شكست و انقلاب ما، مورد تاييد جهانيان قرار مي‏گرفت.



آمدند انقلاب كردند. به خیال بچگانه خود، مرام و ايده‏ال‏هاي جهاني داشتند. حكومت طاغوت را برانداختند. حال حيف بود كه مردم ساير كشورهاي جهان، از بركات و نعمات انقلاب شكوهمند بي‏بهره بمانند. اما غول امپرياليسيم به سركردگي آمريكاي جهانخوار، مانع مهمي در دست‏يابي به اهداف عالي انقلاب در بنيان‏كنی تمدن چندين هزارسالهء ايران محسوب مي‏‎شد. امپرياليسمي كه از حكومت ملي شاه حمايت مي‏كرد و رئيس‏جمهوري ايالات متحده، ايران را جزيرهء ثبات در منطقه‏اي پرآشوب قلمداد مي‏كرد.بهترين راه گوشمالي امپرياليسم، گروگانگيري اعضاي سفارتخانهء ايالات متحده بود. بدين روش، امپرياليسم به زانو درمي‏آمد، شاخ غول خیالی استكبار جهاني مي‏شكست و انقلاب قرون وسطایی، مورد تاييد جهانيان قرار مي‏گرفت! اما نمي‏دانستيم كه هر سفارتخانه‏اي، وظائفي دارد؛ علي‏الخصوص سفارتخانه قوي‏ترين غول اقتصادي و نظامي دنيا. نمي‏دانستيم كه اغلب سفارتخانه‏هاي كشورهاي قدرتمند، همين روال كار را در كشورهاي محل خدمت خويش به كار مي‏گيرند. خيال مي‏‎كرديم بزرگترين مركز جاسوسي جهان را كشف كرده‏ايم. به فرض عدم علاقه به داشتن روابط با آمريكا، بلد نبوديم قطع رابطه كنيم. حتمن بايد عين بربرها، اعضاء و كاركنان يك سفارتخانهء خارجي را همانند اسراي جنگي دستگير نمائيم تا جهانيان ما را باور نمايند؛ البته باور كردند ولي تنها عمق حماقتمان را.



و اكنون بیش از سه دهه است كه ملت ايران، اقتصاد ايران، نظاميان ايران، صنعت ايران و ... چوب ندانم كاري عده‏اي جوجه دانشجوي از همه جا بي‏خبر را مي‏خورد و هرساله در سالگشت اين روز ننگين، از اين حماقت با آتش زدن پرچم كشوري 300 ميليون نفري تجليل مي‎شود؛ و سپس روشنفكران و جامعهء دانشگاهي ما اعتراض مي‏كنند كه چرا نام ايران در ليست سرويس پست الكترونيك ياهو قرار ندارد! و بايد نام ايران باشد البته به پاس توهين به سمبل‏هاي اين كشور.



تمامي جنبش‏هاي ضداستعماري و ضدحكومتي، ماهيت چپ دارند. ريشه‏هاي دشمني با آمريكا، از قيام 28 مرداد 1332 كه بدست افسران وطن‏‎پرست ارتش و مردم وطن‏دوست انجام گرفت، آغاز مي‎‏شود كه دست غارتگر و توطئه‏‎آفرين قدرتهاي استعماري انگليس و شوروي از ايران را كوتاه كردند. پيش از واقعهء 28 مرداد 1332، كتابها و جزوات تبليغي كمونيسم، توسط حزب توده در مدارس و دانشگاهها به طور مجاني توزيع مي‏‎شدند. حزب توده، در بين افسران عاليرتبهء ارتش شاهنشاهي ايران نيز نفوذه كرده بود. هدف آنها، گسترش تفكر ضدامپرياليستي در بين مردم ايران بود تا در نهايت بتوانند ايران را نيز تحت سيطرهء خود درآورده و بر مساحت نقشهء قرمز رنگ خود، بيفزايند. خرس شوروي، طمع دست‏يابي به منابع نفت منطقه و همچنين آبهاي آزاد خليج فارس و اقيانوس هند را در سر مي‎پروراند. آنها سالها نقشه كشيدند، توطئه كردند، دشمن ساختند و حزب بعث را در عراق حاكم كردند تا بتوانند بر ميزان نفوذ خود در منطقه اضافه كنند.

تفكر به ظاهر مترقی ضدامپرياليستي كه در نهايت به تفكر دشمني بي‏چون و چرا با غرب و تمدن ايالات متحده منجر گرديد، ريشه در انديشه‏هاي سلطه‏گرانهء اتحاد جماهير شوروي و اكنون روسيه براي منطقهء خاورميانه دلالت دارد. انديشهء سوال براي علت مخالفت با غرب و آمريكا، اكنون در ايران بدل به يك تابو شده است. هيچكس حق پرسش در برابر اين سوال كه دليل دشمن‏ستيزي با غرب و ايالات متحده چيست را ندارد. هرساله، عده‏اي از نوجوانان كم سن و سال عضو حزب ميليتاري بسيج، با تشكلي سازمان يافته و با اتوبوس‏هايي كه به طور مجاني، از طريق وزارت دفاع ج.ا و همچنين سپاه پاسداران در اختيار برخي مدارس خاص قرار مي‏گيرد، به محل سابق سفارت آمريكا برده شده و آنجا طبق حركتي از قبل برنامه‏ريزي شده، پرچم و آدمكهايي را كه نشان دهندهء ايالات متحده آمريكا هستند، آتش مي‏‎زنند تا عمق دشمني و ستيز هيولاي شرق به رهبري ماركسيست‏هاي جهان را كه اكنون در ذهن نوجوانان مغز شستشو داده شدهء بسيج متبلور شده است، به نمايش گذارند. عمق دشمني خرس استعماري شرق، اكنون به عمق تفكرات مذهبيون كاملن نفوذ كرده و جزئي جدايي ناپذير از افكار جهانشمول آنان گشته است.

ولي . . .

* يادمان رفته است كه قسمتهاي بزرگي از ايران را ارتش روسيه از ايران جدا نمود.

* يادمان رفته است كه دو قرارداد ننگين تركمانچاي و گلستان به ايران توسط روسها تحميل شد.

* يادمان رفته است كه روسها، آذربايجان و كردستان را پس از شهريور 1320 نه تنها از اشغال خارج ننمودند بلكه آنها را به خودمختاري تشویق کردند.

* يادمان رفته است كه ميرزا كوچك جنگلي، با باورهاي چپ و جدا كردن گيلان به جنگ ارتش ملي رضاشاه رفته بود.

* يادمان رفته است كه افتخار گروههاي چپ، ترور كارشناسان فني ايالات متحده در ايران بوده است.

* يادمان رفته است كه سرلشگر احمد مقربي، به مدت 30 سال، اطلاعات حساس و ارزشمند ارتش شاهنشاهي ايران را در اختيار روسها قرار مي‏‎داده است.

* يادمان رفته است كه سفارتخانهء شوروي، از بدو تاسيس، محلي براي بررسي گسترش تفكر ضدغرب، حمايت از گروههاي برانداز، نفوذ و جاسوسي و كسب اطلاعات از دستگاههاي دولتي و ارتش ايران بوده است.

* يادمان رفته است كه بسياري از اسناد محرمانهء ساواك، در همان روزهاي نخست حاكميت حكومت الله، توسط عوامل سفارت شوروي به سرقت برده شدند.

* يادمان رفته است كه تفكر چپ و ضديت با امپرياليسم و آمريكا، تفكري وابسته به خرس شوروي است و اين متفكرين بدون اجازهء مسكو آب نيز نمي‏خورند.

* يادمان رفته است كه تفكر امپرياليسم ستيزي و دشمني با آمريكا متعلق به كمونيستهاست نه مذهبيون افراطي.

* يادمان رفته است كه تفكر دشمني با ايالات متحده و غرب، يعني درهاي باز به كمونيسم و سلطهء كامل خرس شرق.

* يادمان رفته است كه تنها ارمغان استعمار روسيه، فقر، عقب‏‎ماندگي و گرسنگي توده‏هاست.

* يادمان نرود كه كره شمالي و كوبا بدون كمكهاي غرب، قادر نيستند قوت لايموت مردم خود را فراهم كنند.

* يادمان نرود كه بزرگترين افتخار كشورهاي چپگرا، ساخت موشكهاي دوربرد و تشكيل ارتش ميليوني با تودهء مردم گرسنه است.

* يادمان نرود كه آرمان و اهداف چپ با ظاهر اسلامي، اكنون از طريق كتب آموزشي و برخي مدارس خاص به ذهن نوجوانان ايراني تزريق مي‏شود.

* يادمان نرود كه نوجوانان، همانند گروه جوانان نازي، هدف اصلي تبليغات و عضويت در تشكل‏هاي نظامي و شبه نظامي ضدامپرياليستي هستند.

* يادمان نرود كه در طول تاريخ، ميزان و حجم دشمني، خسارت، آسيبي كه از همسايهء شمالي خود دريافت كرده‏ايم، هيچگاه به پاي امپرياليسم ننويسيم.

* يادمان نرود ارتش مجهز و ادوات نظامي پيشرفته را امپرياليسم در اختيار ما قرار داد.

* يادمان نرود روسيه در طول جنگ با عراق، حاضر به فروش سيم خاردار به ايران نگرديد اما در مقابل، بهترين تجهيزات نظامي خود را در اختيار رژيم بعث عراق قرار داد.

* يادمان نرود كه غرب، چهل سال قبل، به ايران اورانيوم جهت مصرف نيروگاه اميرآباد فروخت و تكنولوژي غني‏سازي را در مركز لويزان راه‏اندازي كرد، اما شرق، سالهاست كه از راه‏اندازي يك نيروگاه اتمي، با عناوين مختلف سرباز مي‎زند.

* يادمان نرود كه هيچكس دوست ما نيست، اما دشمني خرس شرق، امري اثبات شده است.

و يادمان نرود كه افسوس ندانم كاري دوستي خیالی با خرس شرق را سالهاي بعد خواهيم خورد؛ زماني كه بسيار دير شده است.


پیوندهای وابسته:
عملیات پنجه عقاب (1) و (2)

سه‌شنبه، آبان ۰۴، ۱۳۸۹

شادباش چهارم آبان

Free Image Hosting At img98

در روزگارش رعيت را دهقان كرد
بانوان را حق شهروندي داد و بر كرسي قضاوت نشاند
شادباش بر مردم ايران دار
شادباش بر خاندان پادشاهاني ايراني تبار


چهارم آبان مصادف است با سالروز ولادت شاهنشاه فقيد و وطن پرست ايران، محمدرضا پهلوي. وي بزرگترين فرزند پسر رضا شاه كبير و از دومين همسر وي به نام تاج الملوك بود كه به تاريخ چهار آبان 1298 خورشيدي در شهر تهران به دنيا آمد...
.

Free Image Hosting At img98

.
محمدرضا پهلوي تنها 12 سال داشت كه روز 13 شهريور 1310 خورشيدي براي ادامة تحصيلي به كشور سوئيس رفت و مشغول تحصيل گرديد. پس از پايان تحصيلات و آشنايي كامل با زبانهاي فرانسه و انگليسي، روز چهارشنبه 9 ارديبهشت 1315 عازم ايران شد. به تاريخ 11 مهر 1315، محمدرضا پهلوي وارد دانشكده افسري گرديد و همپاي ساير دانشجويان، دورهء افسري خود را سپري نمود و روز 31 شهريور 1317 با درجهء ستوان دومي، دورهء دانشكده افسري را به پايان رساند.
.

Free Image Hosting At img98

.
پس از دستيابي به درجهء افسري در ارتش، از سوي رضا شاه كبير، در سمت بازرس ارتش به كار گماشته شد. محمدرضای جوان به علوم و ادوات نظامي، ادبيات، تاريخ و علوم طبيعي بسيار علاقمند بود و از آنجا كه به زبانهاي فرانسه و انگليسي تسلط كامل داشت، به مطالعهء تاريخ و ادبيات ايراني و خارجي ذوق و علاقهء بسيار نشان مي داد؛ به همين دليل، كتابخانهء بسيار بزرگي در اختيار وي قرار داده شده بود. شاه فقيد از كودكي به ورزش علاقهء بسياري داشت و اهميت زيادي براي آن قائل بود.

.
Free Image Hosting At img98
شاه فقيد – شهناز پهلوي - فوزيه
.
در سال 1317 و در زمان وليعهدي با فوزيه، خواهر ملك فاروق،‌ آخرين پادشاه مصر ازدواج كرد كه حاصل اين پيوند، دختري به نام شهناز بود؛ اما به علت اختلافات فرهنگي و زباني و همچنين برخي تنگ نظري هاي اطرافيان، اين ازدواج دوام چنداني نيافت و به تاريخ 24 مهر 1327، شاه فقيد با صدايي لرزان و گريان از طريق راديو، جدايي خود از فوزيه را اعلام نمود.
.
Free Image Hosting At img98
به دستور رضا شاه، فرزندان پسر وي همگي به مدرسه نظام رفتند و در مراسم رسمي با لباس نظامي شركت مي كردند
.

به تاريخ 20 شهريور 1320، نيروهاي سه كشور استعمارگر روس، انگليس و آمريكا، به مرزهاي آبي و خاكي ايران تاختند و پس از رسيدن به پايتخت، رضاشاه را مجبور به كناره گيري از قدرت نمودند. در ۲۶ شهريور ۱۳۲۰، جلسهء فوق‏العادهء مجلس شورای ملی جهت اجرای سوگند شاه جديد تشکيل يافت. شاه جوان‏بخت طي مراسمي بسيار ساده در مجلس شوراي ملي سوگند ياد كرد و به طور رسمي پادشاه ايران شد. شاه فقيد طي فرمان 30 شهريور 1320، عفو عمومي اعلام كرد و تمامي زندانيان سياسي و غيرسياسي را آزاد نمود؛ سپس نخستين دورهء سلطنت با نخست وزيري مرحوم محمدعلي فروغي در 30 شهريور 1320 آغاز گرديد.
.

Free Image Hosting At img98

ديدار شاه فقيد با استالين (ديكتاتور شوروي)


به تاريخ 11 دي 1320، دولت ايران به درخواست شاه فقيد، الحاق خود را به اعلاميه ملل متحد كه ميان 26 كشور در واشينگتن بر ضد آلمان نازي و متحدين آن كشور امضاء شده بود، اعلام نمود و رسمن عضو يكي از كشورهاي ملل متفق گرديد. در ۱۶ آذر ۱۳۲۲ سران سه کشور انگلستان، آمريکا و و روسيه (چرچيل، روزولت و استالين) برای تشکيل جلسه اي كه کنفرانس تهران نام گرفت به ايران آمدند و در هفتم آذر 1322 جلسهء معروف خود را در تهران تشكيل دادند. هرچند كه آنها رفتار محترمانه اي با شاه نداشتند اما شاه فقيد با يكايك زمامداران كشورهاي سه گانهء فوق جداگانه ديدار و گفتگو كرد و خواستار شناسايي و احترام آنها به تمامين ارضي ايران گرديد.
Free Image Hosting At img98
ديدار شاه فقيد با وينستون چرچيل (نخست وزير بريتانيا)

در شرايط نابه‏سامان اقتصادي و اجتماعي آن زمان ايران و جهان، محمدرضا، شاه جوان ايران، سعي كرد رفتاري ملايم و متفاوت با پدر خويش نشان دهد. محمدرضاشاه، مطبوعات را آزاد گذاشت و فضاي سياسي را باز نمود؛ و اين دوراني بي نظير از نظر آزادي هاي سياسي و اجتماعي براي ايرانيان بود. اوضاع ناآرام جهاني، بر ايران نيز تأثير فراواني گزارده بود و طي سالهاي 1320 و بعد از آن، شاه فقيد براي بهبود وضعيت زندگي مردم، نخست وزيرهاي متعددي را مأمور تشكيل كابينه نمود. در اين ميان زنده ياد احمد قوام، معروف به قوام السلطنه، ويژگيهاي ديگري داشت. او در سياست مردي بسيار مجرب بود و دوران سياسي رضا شاه را نيز تجربه كرده بود. در آن دوران، سه بار بر كرسي نخست وزيري تكيه زد. كارداني و لياقت وي در سياست و كشورداري، زبانزد مطبوعات و مردم آن زمان بود.

محمدرضا شاه، از همان آغاز به نظام پوسيدهء مشروطه و الزامات آن اعتقادی نداشت ضمن اينكه به هيچ وجه چهره‏اي از يك ديكتاتور نداشت، اما باز هم به پشتوانه جايگاه و نفوذ ريشه‏دار نهاد سلطنت، می‏توانست نقش مهمی در عرصهء سياسی ايفا کند. از نظر شاه فقيد، قوانين قديمي مشروطه، عاملي براي عقب‏ماندگي فرهنگي، اقتصادي و سياسي ايران به شمار مي‏رفتند. زماني كه در سال 1324 جنگ جهاني دوم به پايان رسيد، شاه فقيد گرفتار مشكل ديگري شد. نيروهاي ارتش سرخ شوروي كه آذربايجان را اشغال كرده بودند، به وسيلهء مزدوري به نام سيدجعفر پيشه وري و با حمايت كامل ارتش روسيه، براي آذربايجان اعلام استقلال كردند و رسمن تشكيل كشوري به نام جمهوري خودمحتار آذربايجان را اعلام نمودند.
Free Image Hosting At img98
سید جعفر پیشه وری (مزدور شوروي)

از طرفي ديگر كردستان نيز به تحريك روسها، اعلام استقلال داده بود. روسها با اينكه در دو كنفرانس تهران و پوتسدام (كنفرانسي در خاك آلمان شرقي) موضوع تخليه ايران را تعهد كرده بودند، اما پس از پايان جنگ جهاني دوم، به هيچ يك از تعهدات خود دربارهء ايران پايبندي نشان ندادند و پس از خروج نيروهاي آمريكا و انگليس، ارتش خود را همچنان به بهانه هايي واهي، در خاك ايران باقي گذاشتند. نيروهاي مزدور پيشه وري كه از طرف روسها حمايت مي شدند، به تاريخ 21 آذر 1324 تبريز را به اشغال خود درآوردند اما تنها يك سال بعد، با درايت و رايزني شاه فقيد، دولت ايران توانست اين بخش از سرزمين خود را بازپس بگيرد. اشغال آذربايجان، شاه فقيد را بسيار نگران نمود و تمام فكر وي را براي يكپارچه سازي ايران مشغول كرد. در اين روزها، شاه با درايت خود و كمكهای علي قوام، در سال 1325، موفق شد اين روزگار سخت را پشت سر بگذارد و ايران را از تجزيه نجات دهد. فرو نشستن واقعهء آذربايجان، به افزايش محبوبيت شاه كمك فراواني نمود.

ثريا اسفندياري
پادشاه ايران حدود 30 سال داشت و پس از جدايي از فوزيه، به تنهايي زندگي مي كرد. خواهران شاه، شاهدخت شمس و اشرف، براي يافتن ملكه اي كه جاي فوزيه را پر كند به جستجو افتادند.

Free Image Hosting At img98


سرانجام شمس، دختري بسيار زيبا، و با اصل و نسب را شناسايي كرد كه داراي مادري آلماني بود، در سوئيس درس خوانده بود و در لندن زندگي مي كرد. او ثريا اسفندياري بختياري نام داشت. ثريا قبل از ازدواج به بيماري سختي گرفتار آمد. پزشكان، بيماري وي را حصبه تشخيص دادند. اين بيماري همچنان تا روز عروسي وي يعني 23 بهمن 1329 گريبان وي را گرفته بود. ثريا 7 سال را در كنار شاه فقيد زندگي كرد اما مشكل نازايي داشت و همين مسئله در نهايت باعث جدايي آن دو گرديد.

شهبانو فرح ديبا
محمدرضا شاه حدود 40 سال داشت اما با مرگ عليرضا برادر بالياقت وي در جريان سانحة هوايي، هنوز جانشيني براي خود نمي ديد. سرانجام شاه در 28 آذر 1338 با فرح ديبا پيمان ازدواج بست.

Free Image Hosting At img98


فرح ديبا را شهناز پهلوي، به هنگامي كه براي رسيدگي به مقرري زمان تحصيل خود در فرانسه به حضور اردشير زاهدي رفته بود ديد و وي را با شاه آشنا نمود. مراسم ازدواج شاه فقيد با شهبانو فرح ديبا، بدون هياهو و ساده برگزار شد. به تاريخ 30 آذر 1338، شاه فقيد در برابر حدود 400 ميهمان در كاخ گلستان، رخت دامادي پوشيد. فرح ديبا، تحصيلات خود را تا پايان دبيرستان در مدارس خصوصي تهران پشت سر گذاشته بود و بعد از آن براي ادامهء تحصيل راهي فرانسه گشته و در مدرسهء تخصصي معماري تحصيل كرده بود. وي به زبان فرانسه تسلط كامل داشت و هنگام ازدواج 21 ساله بود. شهبانو فرح ذوق و علاقة فراواني به هنر داشت و در طراحي و معماري هاي نوين دوران پيش از انقلاب ارتجاعي سال 57، از خود خلاقيت و استعدادهاي شگرفي نشان داده بود.


Free Image Hosting At img98
شاه فقيد و شهبانو فرح، در طول زندگي مشترك، صاحب 4 فرزند شدند: 2 دختر و 2 پسر. رضا (1339)، فرحناز (1344)، عليرضا (1346) و ليلا (1349)؛ كه ليلا پهلوي به تاريخ 20 خرداد 1380 و در سن 30 سالگي در لندن به علت سكته قلبي از دنيا مي رود.

سوء قصدها
شاه فقيد در طول 37 سال سلطنت، سه بار توسط تروريستها مورد سوء قصد قرار مي گيرد؛ دو سوء قصد با هدايت و كنترل مستقيم شوروي (روسها) و يكي نيز توسط مزدوران استعمار پير انگليس. اولين سوء قصد به دست شخصي به نام «ناصر فخر آرايي» به هنگام حضور شاه در مراسم جشن سالروز تأسيس دانشگاه تهران و اعطاي دانشنامه و جايزه به دانش آموختگان برتر صورت مي گيرد. در جريان اين حادثه، شاه هدف پنج گلوله قرار مي گيرد و گلوله ششم در طپانچه ضارب گير مي كند. گلوله ها به صورت و گردن شاه اصابت مي كنند اما هيچكدام به نقطهء حساسي برخورد نمي نمايند. فخرآرايي کارت خبرنگاری روزنامه «پرچم اسلام» را در جيب داشت، اما تحقيقات نشان داد که به تحريک حزب توده دست به اين اقدام زده است. هرچند اين سوء قصد توسط عوامل حزب توده صورت گرفت و طراح آن نورالدين كيانوري، آخرين سركردهء حزب توده در ايران بود ولي مداركي دال بر دخالت سپهبد رزم آرا، رئيس ستاد ارتش بدست آمد. «فريدون كشاورز» يكي از سران گروهك مزدور حزب توده در كتاب «من متهم مي كنم حزب توده را» اين طور مي نويسد: «رزم آرا طرحي را در حال اجرا داشت. اگر اين سوء قصد منجر به كشته شدن شاه مي شد، رزم آرا با انجام يك كودتاي سريع كه ترتيب آن را پيشتر داده بود، قدرت را در دست مي گرفت. طبق معمول رزم آرا نيز در مراسم دانشگاه تهران بايد شركت مي نمود اما حضور نداشت و در محلي ديگر در حال انتظار نتيجهء سوء قصد بود كه بلافاصله دست به كار شود.»

Free Image Hosting At img98
در جريان ترور 15 بهمن 1327، شاه فقيد هدف پنج گلوله قرار گرفت

مداركي كه از جيب ميرفخرايي بدست آمد نشان مي داد كه وي عضو حزب توده بوده است. پس از اينكه روشن شد حزب توده در اين سوء قصد دست داشته است، فعاليت حزب غيرقانوني اعلام شد و از آن پس حزب توده تا بهمن 1357، با كمكهاي مالی و اطلاعاتي شوروي به فعاليت زيرزميني روي آورد. شاه فقيد در مورد اين واقعه در كتاب خود چنين مي نويسد:

«... در آن روز لباس نظامي بر تن داشتم و هنگامي كه از اتومبيل پياده شده و در شرف ورود به دانشكده حقوق، محل برگزاري جشن بودم، ناگهان صداي شليك گلوله به گوش رسيد و تيرهايي به جانب من شليك شد. با اينكه به ظاهر عجيب جلوه مي كند، ولي سه گلوله به كلاه نظامي من اصابت كرد و آسيبي به سر من وارد نيامد ولي گلوله چهارم از سمت راست گونه وارد شد و از لب بالايي و زير بيني من خارج گرديد. شخصي كه نسبت به من سوء قصد كرده به عنوان عكاس به آن محل راه يافته بود، او دو متر بيشتر با من فاصله نداشت لوله طپانچه را به سينه من قراول رفته بود، من و او هر دو رو به رو قرار گرفته بوديم، كسي نزديك ما نبود كه بين ما حائل باشد. از اين رو مي دانستم هيچ مانعي براي اينكه تيرش به هدف برسد در پيش نداشت. عكس العملي كه در آن لحظهء فراموش نشدني از خود نشان دادم، هنوز در خاطرم هست، فكر كردم خودم را روي او بيندازم، ولي فورن متوجه شدم اگر به طرف او جستن كنم، نشانه گيري او را آسان خواهم كرد، اگر فرار كنم از پشت سر هدف قرار خواهم گرفت، ناچار فورن شروع به يك سلسله حركات مارپيچي كردم تا مطابق يك تاكتيك نظامي، هدف يري طرف را گمراه كنم. ضارب مجددن گلولة ديگري شليك نمود كه شانة مرا زخمي كرد، آخرين گلوله در طپانچهء او گير كرد و خارج نشد و من احساس كردم كه ديگر خطر متوجه من نيست و زنده ام. ضارب با غضب بسيار اسلحه را بر زمين زد و خواست فرار كند ولي از طرف افسران و اطرافيان من محاصره شد، متأسفانه به قتل رسيد و محرك اصلي او معلوم نشد. بعدن معلوم شد كه وي با بعضي از متعصبين ديني رابطه داشت، در عين حال، نشانه هايي از ارتباط او با حزب توده بدست آمد. جالب توجه اينكه معشوقة او، دختر باغبان سفارت انگلستان در تهران بود. خون از زخم هاي من مثل فواره مي جست ولي به خاطر دارم كه در همان حال ميل داشتم به مراسم آن روز بپردازم و ملتزمين من مانع شدند و مرا به بيمارستان بردند و در آنجا به بستن زخمهايم پرداختند. اين حادثه نيز ايمان مرا به مبدأ هستي و حمايت ذات بيچون احديت قوي تر ساخت و پيوند مرا با خداي بزرگ مستحكم نمود.»

Free Image Hosting At img98


سوء قصد دوم صبح روز 21 فروردين 1327، زماني كه شاه قصد ورود به كاخ مرمر (دفتر كارش) را داشت، توسط سرباز وظيفه اي به نام «رضا شمس آبادي» كه از قبل براي اين منظور خود را آماده كرده بود؛ هدف گلوله قرار گرفت اما در جريان اين حادثه، شاه توانست با چابكي خود را به داخل كاخ برساند آنهم در حالي كه شمس آبادي با بستن رگبار در تعقيب او تا جلوي در ورودي و كنار حوض رسيده بود، ليكن دو محافظ شاه به نامهاي «استوار لشكري» و «استوار بابائيان» كه تنها به اسلحه كمري مسلح بودند، بيرون كاخ كنار حوض زير درخت آلبالو در حال انتظار ورود شاه به دفترش بودند، در حين تيراندازي متقابل از طرف شمس آبادي، اين دو نگهبان مورد اصابت گلولة سرباز فوق قرار گرفته و به شهادت مي رسند. پيشخدمتي كه داخل سرسرا در كنار دفتر شاه ايستاده بود دستگيره را گرفته و در را براي شاه گشود اما گلوله اي نيز به دست وي اصابت كرد شاه خود را به سرعت داخل اتاق انداخت؛ اما اسلحهء شمس آبادي به دليل برخورد گلولة يكي از نگهبانان به گلنگدن سلاحش، از كار افتاده بود. بلافاصله ساير نگهبانان سر رسيدند و سرباز ياد شده را از پاي درآوردند. در اين حادثه باغباني نيز كه مشغول وجين چمن رو به روي كاخ بود؛ مورد اصابت گلوله قرار گرفت و زخمي شد. پس از بررسي عوامل اين ترور، مشخص گرديد كه سوء قصد را عده اي از دانش آموختگان انگلستان ترتيب داده بودند اما در نهايت با تحقيقات بيشتر آشكار شد كه طرح ترور شاه را دكتر ثابتيان، ريخته بود. (دكتر ثابتيان، سالها در راديو بي بي سي به نامه هاي مربوط به سوالات پزشكي بيماران ايراني پاسخ مي داد) سرانجام پرويز نيكخواه به تاريخ 5 ارديبهشت 1327 دست پنهان استعمار پير انگليس و سازمان اطلاعاتي MI6 را در ترور شاه را افشا نمود و اسامي اعضاي شبكة ترور را بدين شرح به اطلاع رساند:

1- مهندس «احمد منصوري تهراني مقدم» استاد دانشگاه صنعتي، فارغ التحصيل رشتة نساجي از دانشگاه منچستر و عضو اينتليجنت سرويس.
2- «منصور پور كاشاني» استاد دانشگاه صنعتي، فارغ التحصيل رشتة نساجي از دانشگاه منچستر و عضو اينتليجنت سرويس.
3- «محسن رسولي» مهندس برق در شركت شبرنگ، فارغ التحصيل رشتة نساجي از دانشگاه ويلز در انگلستان و عضو اينتليجنت سرويس.
4- «فيروز شيروانلو» كارمند مؤسسة فرانكلين، فارغ التحصيل دانشگاه منچستر انگلستان و عضو اينتليجنت سرويس.
5- «پرويز نيكخواه»، رئيس آزمايشگاه دانشكدة صنعتي، فارغ التحصيل رشتة فيزيك از دانشگاه منجستر و عضو اينتليجنت سرويس.
6- دكتر «منوچهر ثابتيان» ايراني تبعة انگليس و عضو اينتليجنت سرويس.
7- «محسن رضواني» ايراني مقيم فرانسه و عضو اينتليجنت سرويس.

پس از واقعهء 28 مرداد 1332 كه منجر به قدرت گيري وطن پرستان حامي شاه در ايران شد، نفوذ ايالات متحده در ايران رو به افزايش گذاشت ولي روسيه و انگلستان روز به روز نفوذ و اعتبار خود را در ايران از دست مي دادند. شاه هنوز فراموش نكرده بود كه چگونه در جريان جنگ جهاني دوم و پس از بركناري اجباري پدرش توسط قدرتهاي زورگو، براي مذاكره با استالين، مجبور شده بود در سفارت شوروي در تهران حاضر شود و شاه چنين توهين هايي را توهين به ملت ايران مي دانست. ولاديمير كوزيچكين (مامور ارشد سازمان كا گ ب در تهران)، طرح سومين سوء قصد به شاه فقيد را در كتاب خودش به طور كامل شرح مي دهد:

«فادكين به تنهايي طرح اين عمليات را مهيا كرد. سپس در سال 1961 تحت پوشش ديپلمات از مسكو وارد سفارت شوروي در تهران شد. وي با اختيار كاملي كه داشت، مي توانست از هركس كه مي خواهد استفاده كند تا وسايل كار (ترور) را آماده ساخته و اقدام نمايد. اما در همان زمان واقعة بسيار مهمي ديگري در وي رخ داد. خروشچف رهبر وقت اتحاد شوروي، با جان اف كندي رئيس جمهور فقيد ايالات متحده در وين ملاقات مي‏كند. طي گفتگويي پيرامون مسائل منطقه اي به ويژه دربارة اوضاع ايران، خروشچف با وقاحت تمام و به طور اهانت آميز از شاه ايران ياد كرد و به طور تلويحي پرده از انقلاب از پيش طراحي شده سال 57 برداشت و گفت: ايران سيب گنديده اي است كه به زودي جلوي پاي شوروي خواهد افتاد، به زودي در آن كشور شورشهايي برپا مي‏شود. خورشچف خوب مي دانست كه از چه چيزي حرف مي زند، چون طرح ترور و آشوب و انقلاب را فادكين آماده كرده بود و سپس مورد موافقت خروشچف قرار گرفته بود. فادكين مي خواست با استفاده از امكانات موجود توسط يك مقيم غيرقانوني، در مسيري كه شاه اغلب از آنجا عبور مي كرد اتومبيلي مملو از مواد منفجره را پارك كند و اين بمب را به هنگام عبور شاه با اسكورت موتورسوارش با كنترل از راه دور راديويي منفجر نمايد. طرح به ظاهر سادة فادكين، زماني در حدود يك سال برد تا مقدمات آن آماده گردد. يك اتومبيل فولكس واگن بيتل (قورباغه اي) توسط شخص سومي خريداري شد، سپس با بررسی دقيق، روزي را كه شاه براي افتتاح دورة مجلس شوراي ملي مي رفت با هماهنگي سفارت شوروي برگزيدند. عمليات براي يكي از روزهاي ماه فوريه 1962 تعيين گرديد. در آن روز، اتومبيل فولكس واگن را كه تا سقف آن با مواد منفجره پر شده بود، با چاشني آمادة عمل در مسير عبور شاه تا مجلس پارك كردند. شخص مأموري كه از طرف سفارت شوروي انتخاب شده بود، با جعبة كنترل از راه دور در جايي قرار گرفته بود كه اتومبيل حامل مواد منفجره را به خوبي مي ديد. هنگامي كه شاه و اسكورت وي از راه دور پيدا شدند و به نزديكي اتومبيل ياد شده رسيدند، شخص مأمور، كليد مربوط به انفجار را بر روي دستگاه راديوكنترل فشار داد اما انفجاري رخ نداد و شاه به سلامت از مسير تعيين شده عبور نمود. فادكين پس از شكست طرح قتل شاه، به سرعت و با هماهنگي سفارت شوروي، با اولين پرواز هواپيمايي اتحاد شوروي (آئروفلوت)، تهران را به مقصد مسكو ترك مي‏كند. سيستم راديوكنترل و منفجر كنندهء نصب شده در داخل اتومبيل به مسكو فرستاده شده تا كارشناسان KGB آن را بررسي نمايند. نتيجهء بررسي اين بود كه مأمور مربوطه، كليد انفجار را به طور قطع فشار داده بود ولي مي بايست مدت سه ثانيه آن را همچنان فشرده نگه دارد در حالي كه وي با يك بار فشردن، دكمه را رها كرده بود. اگر آن مواد منفجرة بسيار پرقدرت منفجر مي شدند، نه تنها شاه و همراهانش را به كشتن مي داد، بلكه تمام ناحيه را تا شعاع پانصد متري درهم مي كوبيد و به خرابه اي مبدل مي ساخت... » (صص 266، 270، 280، 281، 286 كا.گ.ب در ايران، نوشتة ولاديمير كوزيچكين، ترجمة اسماعيل زند و دكتر حسين ابوترابيان)

روياهاي بر باد رفته
در دوره کوتاه حكومت پهلوي، ايران پذيراي پيشرفتهاي بسياري شد. پيشرفتهايي كه هضم آن در آن دوره براي بسياري و اين دوره براي اندكي هنوز دشوار است. دادگستري ملي، حقوق برابر زن و مرد، مجلس سنا و انجمن هاي ايالتي و ولايتي، قانون، دانشگاه سراسري، آموزش و پرورش اجباري و مجاني، ارتش مدرن ملي، ملي شدن صنعت نفت، ملي شدن شيلات، ارتباطات جديد، توسعهء و پيشرفت حمل و نقل زميني و هوائي و دريائي مطابق با تجهيزات و روشهاي روز دنيا، سازمانهاي امنيتي و انتظامي، بهداشت و درمان عمومي، كشاورزي مكانيزه، ورزش و تربيت بدني، وزارتخانه ها وادارات، برنامه اتمي تحت اداره سازمان انرژي اتمي، صنايع سنگين و نيمه سنگين و سبك، صنايع جنگي، دانشگاههاي نظامي و انتظامي، دستگاه ديپلماسي كارآزموده، آموزش و توسعه هنر ، بيمه و تامين اجتماعي، سيستم بانكداري، و ... و البته كادري از ميان مردم سرزمينمان با همه بد آموزي هاي هزار و چهارصد ساله و اشتباهات و غرض ورزان وقت جهان؛ آری این کابوس 1400 ساله گویا پایانی ندارد.


Free Image Hosting At img98
بازدید شاه فقید از پایگاه ششم هوایی در بوشهر

قدرتهاي جهاني چشم ديدن ايران نيرومند همتراز خود را ندارند، ايراني كه تا ديروز درون آن براي خود خط قلمرو ترسيم مي كردند. فرقه هاي نو و كهنه با انبانهاي پر از ادعا به كار مي افتند. مثلث شوم زر و زور و تزوير را اينبار ماسونيسم و ماركسيسم و فاشیسم مذهبی سكانداري مي كند. تبليغ و غرض، برخوردها و گفتگوهايي را كه به طور معمول و گاه بسيار شديدتر در هر كشور با هر حكومتي وجود دارد، به مايه ها و پايه هاي ويرانگري بدل مي كنند. انقلاب ارتجاعي دواي همهء دردهاست. اين انقلاب دو سود سرشار براي استعمارگران نوين دارد: اول اينكه مانع پديد آمدن قدرت پايداري به نام ايران مي شود و دوم اينكه آشفتگي و آشوبي كه پس از آن برقرار خواهد شد، منابع گوناگون معدني و گياهي و انساني آن را به سوي ايشان روانه خواهد كرد.

تضعيف و اضمحلال ايران مرحله به مرحله پيش مي رود. براندازي نظام شاهنشاهي ايران، تغيير پرچم ملي، حذف نمادهاي ملي چند هزار ساله همچون شير و خورشيد، بستن درب دانشگاهها و بيرون راندن استادان و وارد كردن مسائل و مطالب خرافی دروس حوزوي به درسها و محيط دانشگاهها، اعدام ارتشيان و مرخص كردن سربازان و انهدام تاسيسات و ادوات نظامي،‌ لغو قراردادهاي سرمايه گذاري و خريد سهام و سلاحهاي مدرن، تعطيلي طرحهاي عمراني، حمله نظامي به ايران براي تجزيه تعدادي از مناطق، برقراري استبداد ديني و ارعاب، فريبكاري و جناح سازي صوري، تاريخ سازي و فرهنگ سوزي، نزول شديد واحد ملي پول، فشار و فقر شديد اقتصادي، فساد اداري و اجتماعي و ... و در ادامه هرج و مرج ناشي از انقلاب. هنوز هم برخي كسان قصد مقايسه دو دوره پيش و پس از روز واقعه را دارند و اين قياسي است كه تنها در لفظ مي گنجد و در واقع مايه شرم و حسرت است.

گزيده اي از سخنان شاهنشاه فقيد و وطن پرست ايران:
* در سرتاسر مدت سلطنتم، همواره تنها به یک هدف فکر می‏کردم که نه فقط هرگز آن را پنهان ننموده‏ام بلکه بر عکس علنن درباره‏اش سخن گفته‏ام و آن هدف این بود که ایران را به ملتی متجدد مبدل سازم و نخست رفاه مادی ملتمان را به صورتی فراهم آورم که روی کره خاکی شایسته داشتن آن می‏باشند و در همان حال، آرمانهای اخلاقی و روحی آنان را تقویت و حفاظت کنم.

* ما شیوه اختناق افکار و سلب آزادی‏های فردی و اجتماعی را برای پیشرفت ظاهری خود برنگزیده‏ایم؛ به عکس آنچه ما به عنوان اصول کار خویش برای آینده در نظر گرفته‏ایم اصلاحات وسیع اجتماعی، سازندگی اقتصادی، توام با اقتصاد دموکراتیک، پیشرفتهای فرهنگی، همکاری بین‏المللی، احترام به معتقدات معنوی و به آزادی‏های فردی و اجتماعی است.

* در سال 1943 با وجود جنگ جهانی که در جریان بود و با وجود مشکلات دردناکی که بر من هجوم آورده بود تاکید کردم با توجه به موجبات واقعی و ریشه‏های بدبختی‏های عمیقمان باید به این پنج هدف برسیم: نان برای همه، مسکن برای همه، پوشاک برای همه، بهداشت برای همه و آموزش و پرورش رايگان برای همه.

* دیر یا زود دنیا بدین حقیقت پی خواهد برد که سوزاندن نفت و گاز طبیعی برای تولید روزمرهء انرژی، گناهی نابخشودنی است. آن موقع نفت قیمت واقعی خود را در بازار پیدا خواهد کرد.

* ما به مقتضای روش کلی خود که پیش بینی حوادث و گام برداشتن در پیشآپیش آنهاست، اجرای برنامهء وسیعی را در جهت استفاده از نیروی هسته ای آغاز کرده ایم، زیرا این زمینه ای شناخته شده برای آماده کردن کشورمان در بهره گیری است.

* و در نهايت، وظيفهء خود مي‏دانستم كه نشان دهم، چگونه يك ملت مي‏تواند رو به سراشيبي زوال برود؛ و چگونه آنچه به لطف پروردگار و با همت و سخت‏كوشي ملتي فراهم آمده بود، نابود شد و از بين رفت؛ تا شاهدي در مقابل تاريخ باشد.

جستارها:
به سوی تمدن بزرگ (محمدرضا پهلوي)
ماموريت در ايران (ويليام سوليوان 1980)
روياهاي بر باد رفته (محمدرضا پهلوي 1358)
پاسخ به تاريخ (محمدرضا پهلوي 1358)
تمدن بزرگ (محمدرضا پهلوي 1356)
انقلاب سفيد (محمدرضا پهلوي)
كا.گ.ب در ايران، (ولاديمير كوزيچكين)
دویست و پنجاه و هفت پادشاه (محمدمهدی امینی)

دوشنبه، مهر ۰۵، ۱۳۸۹

تاریخ نظامی جنگ ویرانگر هشت ساله با عراق (3)

بازدید شاه فقید از لشگر زرهی اهواز
حقیقت این بود که ارتش ایران در سال 1347 آمادگی رزمی اندکی داشت. در آن روزگار، نیروی زمینی تنها دارای یک لشگر زرهی مجهز داشت که همان لشگر زرهی اهواز بود. نیروی هوایی از جنگنده های قدیمی و ضعیف F-5A و F-86 Sabre بهره می برد که فاقد جنگ افزارهای هدایت شونده هوا به زمین و رادار مناسب بودند. هنوز تشکیلاتی به نام هوانیروز و یگان ضدتانک در ساختار نیروی زمینی به وجود نیامده بود. با توجه به زورگویی دولت عراق در مناطق مرزی خوزستان و اروندرود، شاه فقید هر سال به خوزستان می آمد و وضعیت را از نزدیک زیر نظر می گرفت. افسران مسئول به ویژه رئیس رکن دو لشگر زرهی اهواز می بایست گزارشی از وضعیت ارتش عراق را در برابر ارتش ایران را به شاه فقید ارائه می دادند.

Free Image Hosting At img98


شاه فقید در آذر 1351 به منطقه لشگر آمد. رئیس رکن دوم بر مبنای اطلاعاتی که نیروی زمینی به لشگر داده بود، استعداد کلی واحدهای عراقی مستقر در مقابل خوزستان را در یک متن شفاف برای ارائه نوشته بود. در این برگ شفاف، حدود 25 گردان رزمایشی، پیاده، زرهی و مکانیزه و حدود 25 گردان توپخانه از انواع مختلف و همچنین تعدادی گردان پدافند هوایی و تانک ارتش عراق نشان داده شده بود. در حالی که استعداد واحدهای خودی از نظر نیروی رزمایشی کمتر از دوسوم و ازنظر توپخانه کمتر از یک سوم واحدهای عراقی بود. اولین برنامه آن روز، بازدید اعلاحضرت از اتاق جنگ و توجیه ستادی بود. به همراه ایشان، شادروان هویدا (نسخت وزیر) و منوچهر اقبال (رئیس شرکت نفت) و سپهبد ایادی (پزشک شاه) وارد اتاق شدند. پس از نشستن در محل پیش بینی شده، توجیه آغاز شد. رئیس رکن دوم، نخستین افسری بود که می بایست توجیه می کرد. پس از قرار گرفتن او در جایگاه، طبق برنامه، شفاف یاد شده در پرده ظاهر شد. شاه نگاهی به آن انداخت و از همان نگاه اول بسیار ناراحت شد. ناراحتی او کاملن قابل احساس بود. وی سرانجام به افسر توجیه کننده گفت: «همه واحدی که در شفاف نشان داده اید چه اسلحه ای دارند؟» در همان لحظه جلسه به هم ریخت و مدارک از دست افسر رکن دو بر زمین افتاد. شاه با ناراحتی بلند شد و در حال ترک جلسه این جمله را گفت: «شکر کنید که دشمن تان پفیوز است.» و با این وضع، بازدید از لشگر زرهی اهواز با بدبینی، دلسردی و ناراحتی شاه فقید به پایان رسید.

Free Image Hosting At img98
جنگنده F-5A نیروی هوایی شاهنشاهی ایران


ماجرای کشتی ابن سینا
با تشدید اختلافات دو کشور، در 26 فروردین 1348، دولت عراق یادداشت شدیداللحنی را به سفیر ایران در بغداد تحویل می دهد. به دستور شاه فقید این بار بنا شد بر خلاف سال 1339، واکنش شدیدی به زیاده خواهی عراق داده شود. بنابراین دستور داده شد نخستین کشتی با پشتیبانی نیروی دریایی ایران و با پرچم ایران از اروندرود خارج شود. نام این کشتی ابن سینا بود. برای اینکه ارتش ایران آماده واکنش سریع در برابر عملیات احتمالی نظامی ارتش عراق باشد، دستور آماده باش کامل به تمامی واحدها داده شد، به طوری که واحدهای در خط مقدم، تمامی جنگ افزارهای خود را گلوله گذاری کردند. دستور اعلاحضرت چنین بود که اگر ارتش عراق مشکلاتی برای حرکت کشتی ابن سینا فراهم کنند، به هر قیمت که شده با مشکلات برخورد شود و در مقابل ارتش عراق واکنش نشان داده شود؛ اما دستور داده شده بود به هیچ وجه در روشن کردن آتش جنگ، پیشدستی نشود. کشتی ابن سینا از بندر خرمشهر به طرف خلیج فارس به حرکت درآمد. تمامی نیروهای ایران منتظر بروز حوادثث احتمالی بودند. به همراه کشتی ابن سینا، شناورهایی از نیروی دریایی ایران نیز اروندرود را طی می کردند. اما ناوچه های عراقی جلوی کشتی ابن سینا را سد بستند ولی ناوچه های ایرانی بدون تیراندازی به سمت ناوچه های عراقی پیش رفتند. همچنین در کرانه شمالی اروندرود نیز چندین قبضه تفنگ 106 م م مستقر شده بود. آنها هم به سمت ناوچه های عراقی نشانه رفته بودند. سرانجام ناوچه های عراقی بدون تیراندازی خود را عقب کشیدند و راه را برای عبور کشتی ابن سینا و ناوچه های نیروی دریایی ایران باز کردند و بدین ترتیب نخستین کشتی با پرچم ایران از اروندرود عبور کرد و به دنبال آن رفت و آمد کشتیها با پرچم ایران ادامه یافت.

Free Image Hosting At img98
تانک بسیار پیشرفته چیفتن که بالاترین سرعت پیمایش را در بین تانکهای جهان داشت و قادر بود به هنگام حرکت شلیک کند، ستون فقرات یگانهای زرهی ارتش شاهنشاهی ایران را تشکیل می داد. نوع بسیار پیشرفته تر این تانک به نام «شیر ایران 2» که ویژه آب و هوای ایران ساخته شده بود و موتور و توپ قدرتمندتری داشت با وقوع انقلاب قرون وسطایی بهمن 57 هیچگاه به ایران نرسید.

از سال 1348 به بعد بود که شاه فقید به طور بسیار جدی و گسترده به اندیشه تقویت هرچه بیشتر ارتش افتاد و خرید وسایل و تجهیزات سنگین همچون تانکهای پیشرفته چیفتن و هواپیماهای جدید و مدرن آغاز شد. در آن روزگار کشورهای پیشرفته، علاقه ای به تجهیز ارتش ایران نداشتند و حتا رابرت مک نامارا (وزیر دفاع وفت ایالات متحده) جمله معروفی را گفته بود مبنی بر اینکه حاضر نیست حتا یک فشنگ به ایران فروخته شود. شاه فقید با درایت و اجرای یک تاکتیک متوجه شوروی شد و مقادیر زیادی وسایل سنگین به ویژه نفربرهای زرهی، تریلرهای تانکبر، موشک اندازهای 122 م م کاتیوشا و خودروهای چرخدار از شوروی خریداری نمود. بدین ترتیب کشورهای غربی را وادار کرد تا در فروش اسلحه به ایران سازشکارتر شوند.

Free Image Hosting At img98
جنگنده فانتوم F-4D نیروی هوایی شاهنشاهی به شماره 602 – 3 که توانایی شلیک موشکهای دوربرد هوا به هوای اسپارو و پرتاب بمبهای هدایت شونده لیزری را داشت.

در شهریور 1347، نخستین دسته از 32 فروند جنگنده پیشرفته فانتوم F-4D خریداری شده به خدمت نیروی هوایی شاهنشاهی درآمدند. هرچند که عراق از مدتها پیش، بمب افکن های سنگین توپالف16 و جتهای پیشرفته میگ-21 را به خدمت گرفته بود که تا دو برابر سرعت صوت پرواز می کردند و مجهز به رادار و موشکهای هدایت شونده هوا به هوا بودند. روابط ایران و عراق همچنان تیره بود و پس از اینکه کنترل جزایر سه گانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک از انگلستان به دست ایران افتاد، عراق روابط سیاسی خود را به کلی با ایران قطع کرد.

نبرد در منطقه مهران
واحدهای نظامی دو کشور همچنان در مناطق مرزی مستقر بودند که ناگهان در بهمن 1352 نبرد بسیار شدید بین نیروهای ایران و عراق در منطقه مهران به وقوع پیوست. نیروهای ایرانی عبارت بودند از: یک گردان پیاده مکانیزه تقویت شده با یک گروهان تانک و یک گردان تقویت شده توپخانه، یک واحد ژاندارمری مرزی که دارای یک گروهان نیروی داوطلب عشایری به نام دلاوران بود. منطقه مهران از مناطق مرزی مورد اختلاف بود و در ارتفاعات شمال غربی سد کنجانچم واقع در شمال مهران، درباره مالکیت چند تپه در قراردادهای مرزی، اختلافاتی با عراق وجود داشت. پیشتر در سال 1348 نیز عراقیها مواضع ارتش ایران در حوالی سد کنجانچم و پاسگاه مرزی رضا آباد، بهرام آباد و فرخ آباد را گلوله باران کرده بودند که با واکنش واحدهای نظامی ایران، دست از عملیات برداشته بودند. یکی از دلایل اختلاف در این نقطه مرزی، احداث سد کنجانچم به وسیله ایران در مسیر رودخانه بود که به وسیله آن، آب سد وارد دشت مهران می شد. پیش از آن تمام آب رودخانه کنجانچم وارد خاک عراق می شد و ایران هیچ استفاده ای از حق طبیعی خود نمی برد. البته قسمتی از آب به دشت مهران و قسمتی به عراق و منطقه زرباطیه و دشت بدره وارد می شد، اما عراقیها خواهان تمامی آب بودند. در جریان درگیری بهمن 1352، عراقیها دو هدف داشتند. نخست اشغال ارتفاعات مشرف به سد و دوم تخریب سد و روانه کردن آب رودخانه به خاک عراق.

در ساعت 4 بامداد نیروهای ارتش عراق به سمت نیروهای ارتش ایران که در دامنه تپه 343 و اطراف آن موضع گرفته بودند پیشروی کردند. با توجه به گذشت پنج سال از بحران مرزی سال 1348 و استقرار مداوم نیروها که هیچگاه حادثه مهمی نیز روی نداده بود، به نوعی یک حالت بی تفاوتی برای مدافعین به وجود آمده بود. بنابراین هنگامی که نیروهای عراقی غافلگیرانه پیشروی خود را آغاز کردند، ابتدا نیروهای مواضع مقدم غافلگیر شده و تعدادی از آنان که از گروهان دلاوران (عشایر) بودند به شهادت می رسند. پس از آگاهی از حمله، نبرد بسیار سختی بین نیروهای دو طرف درمی گیرد که دوازده ساعت طول می کشد. نزدیک غروب آفتاب، نیروهای عراقی با دادن تلفات زیاد عقب می کشند. با وجود غافلگیری و شهادت 40 تن از گروهان دلاوران، 26 جسد عراقی نیز در منطقه باقی مانده بود که نشاندهنده تلفات چند صد نفری آنها بود. البته بیشتر شهدای ایران، اسرایی بودند که عراقیها هنگام عقب نشینی کشته بودند. جریان این درگیری نیز بالا کشید و عراقیها طبق معمول دست پیش گرفتند و ایران را متجاوز خواندند و به شورای امنیت شکایت بردند.

Free Image Hosting At img98

در جریان کنفرانس سران اوپک در اسفند 1353 در الجزایر، با تلاش رئیس جمهور این کشور، ملاقاتی بین شاه فقید و صدام معدوم صورت گرفت و اعلامیه مشترکی منتشر شد که بر سر مرزهای سال 1914 و خط آبی تالوگ موافقت بدست آمد.

به دنبال موافقتنامه الجزایر، کمیسیون وزرای خارجه دو کشور در 24 اسفند 1353 در تهران تشکیل شد و یک پروتکل برای موافتنامه الجزایر تهیه گردید و توافق شد سه کمیته برای علامتگذاری مرز خاکی تعیین شود و حدود مرز آبی بر اساس خط تالوگ باشد. برای حسن نیت، در ششم فروردین 1354 به لشگر زرهی اهواز دستور داده شد عملیات عما پایان یابد و قرارگاه عما کنسل شده تلقی گردد، اما دستور داده شد یک گروهان دژ در دژهای خط مقدم در منطقه مرزی شلمچه تا طلائیه در طول 90 کیلومتر باقی بماند و استحکاماتی که بیش از 75 درصد عملیات ساختمانی آنها انجام شده بود، تکمیل شوند.

Free Image Hosting At img98


در فروردین 1354 شادروان امیرعباس هویدا به دعوت صدام حسین به عراق رفت و در پایان دیدار، اعلامیه ای حاکی از تأیید مجدد موافقتنامه الجزایر منتشر شد. هرچند طبق موافقتنامه الجزایر برخی از مناطق تحت حاکمیت ایران در میله گذاری مرزی در درون خاک عراق جای گرفتند، اما دولت ایران همچنان تلاش کرد تا به روح توافقنامه پایبند باشد. اما در 24 اردیبهشت 1357 در جلسه مبادله اسناد مربوط به مشخص کردن نقشه میله های مرزی که در تهران تشکیل شده بود، نماینده عراق اظهار داشت: «درباره 21 میله مرزی باید بررسی دوباره صورت گیرد.» که بدین ترتیب سبب تعطیلی کمیسیون گردید. دولت ایران در 17 خرداد 1357 به این تعویق مبادله اسناد اعتراض نمود و عراق تا 31 شهریور 1359 به این یادداشت پاسخی نداد. یعنی پس از دو سال، پاسخ نامه رسمی سیاسی ایران را با گلوله داد.

Free Image Hosting At img98
طه ياسين رمضان (معاون صدام):«آنها مشغول تصفيهء ارتش هستند، افراد ارتش دسته دسته يا ترك خدمت كرده‏اند يا محبوس و اعدام شده‏اند و به جاي كارشناسان آمريكايي كه از ايران رفته‏اند، كسي جايگزين نشده است. بسياري از قراردادهاي تسليحاتي در همان روزهاي اول انقلاب لغو شده‏اند و امكانات آنها بدون پشتيباني مانده است. هنوز نيروي نظامي بالقوه‏اي در ايران شكل نگرفته است.»

با توجه به آثار بسیار سوء انقلاب اسلامی بر ارتش ایران (که سبب شد دست کم 60 درصد توان ارتش ایران به اجبار از رده خارج شود)، رهبر عراق اواسط سال 1359 و پس از تیرباران گسترده خلبانان پایگاه سوم شکاری همدان (پایگاه شاهرخی = پایگاه نوژه) ، بهترین فرصت را بدست آورد و دستور حمله به ایران را صادر کرد. صدام معدوم چنین گفت: «هم اکنون بهترین فرصت تاریخی برای نشان دادن برتری عراق در خلیج فارس فرا رسیده است.»

شنبه، مهر ۰۳، ۱۳۸۹

تاریخ نظامی جنگ ویرانگر هشت ساله با عراق (2)

سرهنگ زرهی سیدیعقوب حسینی درباره گسترش ارتش شاهنشاهی ایران در پشت مرزهای عراق چنین نوشته است:
«پیش از سال 1335 یعنی سال ورود ایران به پیمان بغداد، گسترش نیروهای ارتش ایران به صورت منطقه ای و استانی بود و بر اساس مقابله با حوادث احتمالی و امکانات تدارک محلی و سایر مسائل داخلی طرحریزی شده بود. برای مثال یک لشگر زرهی در اصفهان مستقر بود که من هم در همان لشگر خدمت می کردم. در صورتی که از دیدگاه استراتژی نظامی برون مرزی، این لشگر فاقد ارزش بود و با امکانات بسیار ضعیف حمل و نقل آن روزگار، این لشگر نمی توانست در صورت نیاز در هیچ نقطهء مرزی ایران وارد جنگ شود. سایر واحدهای نظامی ایران در شیراز، بهبهان، کرمان، اهواز، دزفول، مشهد، تبریز، خرم آباد، سنندج و برخی نقاط دیگر مستقر بودند که با یکدیگر هماهنگی چندانی برای اجرای یک برنامه استراتژیک دفاعی نداشتند و جابجایی این لشگرها نیز با توجه امکانات لجستیکی آن زمان، بسیار دشوار بود. به هر حال چنین گسترشی برای دفاع تجاوز یک کشور خارجی کارایی نداشت. پس از ورود ایران به پیمان بغداد (پیمانی که پس از کودتای قاسم عراق از آن خارج شد)، ارتش شاهنشاهی ایران طرح دفاع بسیار حساب شده و دقیقی را در مناطق شمال و غرب کشور به اجرا درآورد. نام این طرح افشین بود اما تا کودتای سال 1337 در عراق و سرنگونی حکومت ملک فیصل، این طرح به اجرا درنیامد. آن زمان پادگانهای بزرگی در گرگان و شمال خراسان و آذربایجان در حال ساخت بودند که بلافاصله پس از این کودتا، شاه فقید دستور داد طرح تغییر گسترش ارتش اجرا گردد و واحدهای نظامی ایران به مناطق شمالی و غربی تغییر مکان دهند. از جملهء این دگرگونیها، تغییرمکان لشگر بم به سبزوار و شاهرود، لشگر اصفهان به آذربایجان و لشگر فارس به گرگان و خراسان بود. من آن زمان در لشگر اصفهان بودم و بنا بود این طرح یک یا دو سال دیگر اجرا شود و واحدی که من فرماندهی آن برعهده داشتم قرار بود جزو تیپ پیاده در اصفهان باقی بماند، اما پس از کودتای 1337، (اواخر تیر ماه) به لشگر اصفهان دستور داده شد به سرعت واحدها را به مناطق جدید تعیین شده بفرستد و گسترش دهد. در آن زمان در اردوگاه سیوند شیراز به همراه پرسنل پیاده لشگر اصفهان در حال اجرای برنامهء اردویی دو ماههء تابستانی بودم. در اول مرداد به من ابلاغ شد که باید فوراً به اصفهان بازگردم و از اصفهان به آذربایجان بروم؛ یعنی فقط 48 ساعت مهلت به من داده شد تا از شیراز به اصفهان و از آنجا به آذربایجان حرکت کنم. سایر واحدها نیز همین وضعیت را داشتند. این عجله و شتاب بیانگر احساس خطر جدی بود که کودتای عراق برای امنیت ایران به وجود آورده بود.»

Free Image Hosting At img98
پيش از سال 1343، تانكهاي ارتش ايران بسيار فرسوده و قديمي بودند.
.
پس از برخورد نظامی سال 1339 با عراق، شاه فقید به اندیشه تقویت جدی ارتش افتاد. این کار از اوایل سال 1340 به طور رسمی آغاز شد و در سال 1343 نخستین لشگر زرهی ارتش ایران مجهز به جدیدترین تانک آن روز جهان که تانک M-60 آمریکایی بود در خوزستان تشکیل شد. ارتش ایران، اولین ارتشی در جهان بود که موفق به دریافت این تانکها می شد و یک لشگر زرهی مجهز به جدیدترین تانکهای دنیا را در نزدیکی مرز عراق تشکیل می داد. در واقع پس از خروج عراق از پیمان بغداد در اوایل سال 1338، اتحاد شوروی کمکهای بی دریغ نظامی خود را روانه عراق نمود. البته همانند برخی کشورهای دیگر منطقه در امروز، بهانه خرید جنگ افزار، مبارزه با اسرائیل بود! اما در حقیقت عراق خود را برای اعمال فشار به ایران، کویت و عربستان سعودی آماده می کرد. به هر شکل با گسترش و قدرتمند شدن ارتش ایران که همپای آن ارتش عراق نیز توسط روسها تجهیز می شد، تحریکات مرزی به وسیلهء عراق نیز بیشتر می گشتند.

Free Image Hosting At img98
ارتش شاهنشاهي ايران، نخستين كاربر تانك پيشرفته ام-60 در جهان بود.

سرهنگ زرهی سیدیعقوب حسینی از خاطره ای مهم درباره دستور آمادگی برای مقابله با عراق چنین می نویسد:
«در پاییز سال 1346 ارتش شاهنشاهی ایران به دستور شاه فقید ماموریت یافت تا یک مانور نظامی مشترک با نیروهای زمینی، هوایی و دریایی در منطقه عملیاتی خوزستان به اجرا درآورد. با توجه به سابقه و آموزشهایی که دیده بودم، مامور تهیه طرح تمرین شدم ولی فرضیات و طرح کل تمرین در برابر دشمن فرضی که از مرکز ارسال شده بود، به خوبی نشاندهنده خطر عراق بود. در فرضیات کلی چنین انگاشته شده بود که نیروهای عراقی غافلگیرانه و بدون اعلان جنگ، به ایران حمله کرده و قسمتهایی از خوزستان را اشغال نموده اند و در اروندرود و خلیج فارس نیز موانعی برای کشتیهای عازم به مقصد ایران ایجاد کرده اند. در این طرح به ارتش ایران ماموریت داده می شد تا با طرح عملیات متقابل، برنامه ای را برای بیرون راندن نیروهای عراقی از ایران تهیه و به صورت یک تمرین روی نقشه و تجزیه و تحلیلهای ستادی تمرین کند.»

شاید این پرسش برای شما خواننده گرامی پیش بیاید که آیا در آن زمان تهدیدی جدی از سوی عراق وجود داشت؟ پاسخ این است که بلی، به طور حتم پس از سرنگونی دولت پادشاهی در سال 1337، عراق به یکی از اقمار شوروی بدل شده بود که اندیشه های خطرناک ناسیونالیسم عربی و رهبری جهان عرب را در سر می پروراند. در همان سال 1346 و همچنین اوایل 1347 ارتش عراق در منطقه فکه به خاک ایران تجاوز نمود و تعدادی از کارگران و مهندسان ایرانی و خارجی را که مشغول عملیات اکتشاف نفت بودند به اسارت گرفت. ارتش ایران نیز ماموریت یافت در صورع آزاد نشدن گروگانها، به داخل خاک عراق برود که این عملیات به لشگر اهواز واگذار شد. لشگر نیز به وسیلهء فرمانده تیپ زرهی دزفول، اولتیماتومی به مرزبانی عراق در فکه داد و نیرویی نیز به سرعت از دزفول به فکه اعزام شد. بنابراین عراق ناچار شد کلیهء گروگانها را آزاد کند. تهدید عراق روز به روز جدی تر و بیشتر می شد. بنابراین یک مانور نظامی گسترده تر در سال 1347 برای منطقه خوزستان تهیه و اجرا شد.


ارتشبد بهرام آريانا در سال 1347 چنين گفت: « يك تهديد نظامي كاملن جدي از جانب عراق در مرزهاي غربي ايران شكل گرفته است كه هر زمان ممكن است خوزستان را مورد حمله و تجاوز قرار دهد. اگر ارتش ايران در خط مقدم لشگر زرهي اهواز غافلگير شود، در مقابل خطر بسيار بزرگي قرار خواهد گرفت.»

آخرين هيئت حل اختلاف ايراني در دي 1347 به بغداد رفت. اين هيئت تركيبي نظامي و سياسي داشت. اين هيئت بدون بدست آوردن نتيجه به ايران بازگشت. سرپرست گروه نظامي هيئت ايران را ارتشبد بهرام آريانا رئيس وقت ستاد مشترك ارتش عهده دار بود. هيئت نظامي پس از بازگشت از بغداد، از راه بغدا به بصره، يك جلسة آشنايي با افسران لشگر زرهي خوزستان ترتيب داد. ارتشبد بهرام آريانا در سخنان كوتاهي درباره مأموريت خود در عراق و چگونگي مذاكرات با مسئولان عراقي را شرح داد و به عنوان نتيجه‌گيري سخنان خود گفت: «يك تهديد نظامي كاملن جدي از جانب عراق در مرزهاي غربي ايران شكل گرفته است كه هر زمان ممكن است خوزستان را مورد حمله و تجاوز قرار دهد. اگر ارتش ايران در خط مقدم لشگر زرهي اهواز غافلگير شود، در مقابل خطر بسيار بزرگي قرار خواهد گرفت.»

هر روز احتمال برخورد بين ارتش ايران و عراق بيشتر مي شد تا اينكه در فروردين 1348 كاملن جدي شد. در آن زمان نيروي دريايي عراق در اروندرود جلوي كشتيهايي را كه عازم خرمشهر و آبادان بودند گرفت. در نتيجه در سوم فروردين 1348 نخستين دستور اعزام نيرو به كرانه اروندرود و مقابله با قايقهاي مسلح عراق به لشگر اهواز ابلاغ شد. در 26 فروردين 1348 دولت عراق رسمن به سفير ايران در بغداد اعلام كرد كه شط العرب (اروندرود) جزو قلمرو عراق است و كشتيهاي ايران اجازه ورود به بنادر خرمشهر و آبادان را ندارند و نبايد وارد اين رود شوند. در دوم ارديبهشت 1348 به دستور فرمانده نيروي زميني، استقرار ارتش ايران در مناطق مرزي آغاز شد و به دستور شاه فقيد، يك فرماندهي عمليات مشترك در خوزستان تشكيل گرديد. به دليل اينكه مأموريت اصلي اين فرماندهي، اجراي عمليات احتمالي در منطقه اروندرود بود، نام آن مركز فرماندهي، «عمليات مشترك اروندرود» نامگذاري شد (عما). اين فرماندهي ابتدا به صورت مستقل از نيروي زميني و مستقيمن زير نظر ستاد مشترك ارتش قرار گرفت و كه فرماندهي آن با شاه فقيد بود و فرمانده رده بعد آن، فرمانده لشگر اهواز تعيين شده بود. به دستور شاه فقيد مقرر شد با همكاري لشگر اهواز، طرح عمليات دفاع از خوزستان در برابر ارتش عراق به سرعت تهيه گردد. بر اساس طرحي كه تهيه شد، تدبير گرديد كه هيچگاه ارتش عراق نبايد قسمتهايي از خوزستان را اشغال كند، زيرا به فرض اينكه توان بيرون راندن ارتش عراق فراهم باشد، ويراني و تلفات بسياري در منطقه جنگ روي مي داد. طبق طرح مقابله، قرار بود اگر ارتش عراق حمله كند، ارتش ايران بايد كرانه رودخانه دجله را اشغال نمايد و مانع عبور نيروهاي عراژقي از دجله شود.

Free Image Hosting At img98


شاه فقيد ايراداتي درستي از اين طرح دفاعي گرفت. وي طي يادداشتي به فرماندهي عما چنين نوشته بود:
«مگر شما چقدر نيرو داريد كه مي توانيد در جبهه پانصد كيلومتري حمله كنيد و به رودخانه دجله برسيد؟ بر فرض اينكه توانستنيد با يك لشگر زرهي و واحدهاي كمكي، اين قسمت طرح را با موفقيت انجام دهيد و با دادن تلفات و ضايعات به رودخانه دجله برسيد. بعد از آن با اتكا به كدام نيروي پشتيباني كننده مي توانيد تلفات و ضايعات را جايگزين كنيد و در صورت ادامه جنگ به نبرد ادامه دهيد؟»

ادامه دارد.