شنبه، دی ۱۹، ۱۳۸۸

ایران و استعمار سرخ و سیاه

ایران و استعمار سرخ و سیاه
خواندن مقاله‏ای که سی و دو سال قبل، به تاریخ 17 دی ماه 2536 در روزنامهء اطلاعات درج شد و در آن حقایق بسیار زیادی که جلوتر از زمان خود بودند، نوشته شده بود، برای نسل امروز باید جالب و تامل برانگیز باشد؛ متاسفانه، پس از درج مقاله، خشم شدید متحجرین مذهبی فحاش و تازی پرست، باعث گردید در نهایت کشوری با 2500 سال تمدن در فرهنگ و ادب، بدینجا رسد و در چنگال مشتی روضه خوان بی ریشه قرار گیرد. اما جالبتر از همه اینها، برنامه های رسانه ملی آخوندهاست که امروز صبح 19 دی 1388 در بخشهای خبری و همچنین برنامه خانواده، با چند به اصطلاح کارشناس گفتگو می کند و خانم شعله قهرمانی، مجری زیباروی برنامه خانواده، مات و مبهود به پخش این برنامه سیاسی از مانیتور برنامه خانواده نگاه می کند. این کارشناسان کارنشناس، که یکی از آنها زینب چخماقی دختر بزرگ گوینده اخبار، خانم فریده فرخی نژاد است، نوشتن و چاپ مقاله را به دستور شاه فقید اعلام می‏کنند در حالی که امروز کاملن روشن است که نویسنده مقاله از رده های ساواک بوده که حتا مرحوم هویدا نیز در مقام وزیر دربار، نویسنده مقاله را نمی شناخته و از متن آن پیش از چاپ آگاهی نداشته است.

بریده روزنامه کیهان 20 دی 2536

* احمد رشیدی مطلق
این روزها به مناسبت ماه محرم و عاشورای حسینی، بار دیگر، اذهان متوجه استعمار کهن و نو شده است. استعمار، سرخ و سیاهش، کهنه و نو اش، روح تجاوز و تسلط و چپاول دارد و با اینکه خصوصیت ذاتی آنها همانند است، خیلی کم اتفاق افتاده است که این دو استعمار شناخته شدهء تاریخ، با یکدیگر همکاری نمایند، مگر در موارد خاصی که یکی از آنها همکاری نزدیک و صمیمانه و صادقانهء هر دو استعمار در برابر انقلاب ایران، به خصوص برنامهء مترقی اصلاحات ارضی در ایران است.

سرآغاز انقلاب شاه و ملت، در روز ششم بهمن ماه 2522 شاهنشاهی، استعمار سرخ و سیاه ایران را که ظاهراً هرکدام برنامه و نقشهء خاصی داشتند با یکدیگر متحد ساخت که مظهر این همکاری صمیمانه، در بلوای روزهای پانزدهم و شانزدهم خرداد ماه 2522 در تهران آشکار شد. پس از بلواری شوم پانزده خرداد که به منظور متوقف ساختن و ناکام ماندن انقلاب درخشان شاه و ملت پی‏ریزی شده بود، ابتدا کسانی که واقعه را مطالعه می‏کردند دچار یک نوع سردرگمی عجیبی شده بودند؛ زیرا در یک جا ردپای استعمار سیاه و در جای دیگر، اثر انگشت استعمار سرخ در این غائله به وضوح دیده می‏شد.

مزدوران ارتجاع (استعمار سیاه) در سال 57 و 88

از یک سو عوامل توده‏ای که با اجرای برنامهء اصلاحات ارضی، همهء امیدهای خود را برای فریفتن دهقانان و ساختن انجمن‏های دهقانی نقش بر آب می‏دیدند، در برابر انقلاب دست به آشوب زدند و از سوی دیگر، مالکان بزرگ که سالیان دراز، میلیونها دهقان ایرانی را غارت کرده بودند، به امید شکستن این برنامه و رجهت به وضع سابق، دست و پول در دست عوامل توده‏ای و ورشکستگان دیگر سیاسی گذارده بودند و جالب اینکه این دسته از کسانی که باور داشتند می‏توانند چرخ انقلاب را از حرکت بازدارند و اراضی واگذار شده به دهقانان را از دست آنها خارج سازند، دست به دامن عالم روحانیت زدند؛ زیرا می‏پنداشتند که مخالفت عالم روحانیت که در جامعهء ایران از احترامی خاص برخوردار است، می‏تواند نه تنها برنامهء انقلاب را دچار مشکل سازد، بلکه همان طور که یکی از مالکان بزرگ تصورکرده بود، دهقانان زمینها را به عنوان زمین غصبی پس بدهند! ولی عالم روحانیت، هوشیارتر از آن بود که علیه انقلاب شاه و ملت که منطبق با اصول و تعالیم اسلامی و به منظور اجرای عدالت و موقوف شدن استثمار فرد از فرد، توسط رهبر انقلاب ایران طراحی شده بود، برخیزد.

مالکان که برای ادامهء تسلط خود، همواره از ژاندارم تا وزیر، از روضه‏خوان تا چاقوکش در اختیار داشتند، وقتی با عدم توجه عالم روحانیت و در نتیجه مشکل ایجاد موج علیه انقلاب رو به رو شدند و روحانیون برجسته، حاضر به همکاری با آنها نشدند، درصدد یافتن یک روحانی برآمدند که مرد ماجراجوی بی‏اعتقاد و وابسته و سرسپرده به مراکز استعماری و به خصوص جاه‏طلب باشد و بتواند مقصود آنها را تأمین نماید و چنین فردی را آسان یافتند.


مردی که سابقه‏اش مجهول بود و به قشری‏ترین و مرتجع‏ترین عوامل استعمار وابسته بود و چون در میان روحانیون عالی‏مقام کشور با همهء حمایتهای خاص، موقعیتی به دست نیاورده بود، در پی فرصت می‏گشت که به هر قیمتی که هست خود را وارد ماجراهای سیاسی کند و اسم و شهرتی پیدا کند. روح الله خمینی، عامل مناسبی برای این منظور بود و ارتجاع سرخ و سیاه، او را مناسب ترین فرد برای مقابله با انقلاب ایران یافتند و او کسی بود که عامل واقعهء ننگین روز پانزدهم خرداد شناخته شد. روح الله خمینی، معروف به سید هندی بود. دربارهء انتصاب او به هند هنوز حتی نزدیک ترین کسانش توضیحی ندارند. به قولی او مدتی در هندوستان به سر برده و در آنجا با مراکز استعماری انگلیس ارتباطاتی داشته است و به همین جهت به نام سید هندی معروف شده است و عده‏ای هم عقیده دارند که چون تعلیمات او در هندوستان بوده، فامیل هندی را از آن جهت انتخاب کرده است که از کودکی تحت تعلیمات یک معلم بوده است.

عوامل استعمار سرخ (روزنامه کیهان، 25 بهمن 1357)

آنچه مسلم است، شهرت او به نام غائله‏ساز پانزدهم خرداد، به خاطر همگان مانده است، کسی که علیه انقلاب ایران و به منظور اجرای نقشهء استعماری سرخ و سیاه، کمر بست و به دست عوامل خاص و شناخته شده، علیه تقسیم املاک، آزادی زنان، ملی شدن جنگلها، ملی شدن صنعت نفت، حق رای زنان در انتخابات شاه و ملت، وارد مبارزه شد و خون بیگناهان را ریخت و نشان داد هستند هنوز کسانی که حاضرند خود را صادقانه در اختیار توطئه‏گران و عناصر ضدملی بگذارند. برای ریشه‏یابی واقعهء پانزدهم خرداد و نقش قهرمان آن، توجه به مفاد یک گزارش و یک اعلامیه و یک مصاحبه، کمک موثر خواهد کرد. چند هفته قبل از غائلهء پانزدهم خرداد، گزارشی از طرف سازمان اوپک منتشر شد که در آن ذکر شده بود درآمد دولت انگلیس از نفت ایران، چند برابر مجموع پولی است که در آن وقت عاید ایران می‏شد...

چند روز قبل از غائله، اعلامیه‏ای در تهران فاش شد که یک ماجراجوی عرب به نام مجید توفیق القیسی با یک چمدان محتوی ده میلیون ریال پول نقد، در فرودگاه مهرآباد دستگیر شده که قرار بود این پول را در اختیار اشخاص معینی گذارده شود. چند روز پس از غائله، نخست وزیر وقت در یک مصاحبهء مطبوعاتی فاش کرد بر ما روش است که پولی که از خارج می‏آمده و به دست اشخاصی می‏رسیده و در راه اجرای نقشه‏های پلید بین دستجات مختلف تقسیم می‏شده است.

خوشبختانه انقلاب ایران پیروز شد (منظور انقلاب سفید شاه و ملت است) و آخرین مقاومت مالکان بزرگ و عوامل توده‏ای درهم شکسته شد و راه برای پیشرفت و تعالی و اجرای اصول عدالت اجتماعی هموار شد. در تاریخ انقلاب ایران، روز پانزدهم خرداد به عنوان خاطره‏ای دردناک از دشمنان ملت ایران، تا ابد باقی خواهد ماند و میلیونها مسلمان ایرانی به خاطر خواهند آورد که چگونه دشمنان ایران، هر وقت منافعشان اقتضا کند، با یکدیگر همدست می‏شوند، حتی در لباس مقدس و محترم روحانی.

هیچ نظری موجود نیست: