تا اواخر آبان 1359، ارتش ايران نه تنها ارتش متجاوز عراق را زمينگير ميكند بلكه در بيشتر موارد، بعثيها را مجبور به عقبنشيني از خطوط مقدم درگيري خود مينمايد. نيروي هوايي كه با وجود تصفيهء شديد افسران و تيرباران جمع زيادي از بهترين خلبانانش در جريان واقعهء اتفاق نيفتادهء كودتاي نوژه، تنها سايهء كوچك و بسيار ضعيفي از نيروي هوايي شاهنشاهي به شمار ميرفت، نقش اساسي را در متوقف كردن پيشروي ماشين جنگي صدام ايفا ميكند. نيروي هوايي با هدف قرار دادن پايگاههاي هوايي، تانكها و نفربرها، استحكامات، تجهيزات، پلها، انبارهاي سوخت، آذوقه و مهمات، زمان مناسب را براي سازماندهي نيروي زميني از هم پاشيده ايران فراهم ميآورد. يكي از خلبانان در اين باره چنين توضيح ميدهد:
«در واقع تعداد بسيار معدودي در ايران از ميزان فداكاريهاي پرسنل نيروي هوايي و هوانيروز ارتش در ماههاي ابتدايي جنگ آگاهند. من با افتخار ميگويم كه ما عراقيها را در سال اول جنگ در ساحل رود كارون متوقف كرديم. شهر استراتژيك اهواز بدست نيروي زميني ارتش و با پشتيباني بيدريغ نيروي هوايي و هوانيروز از خطر سقوط حتمي نجات يافت. اين در حالي بود كه بعثيها تا 12 كيلومتري اهواز پيشروي كرده بودند. نيروي هوايي و هوانيروز همچنين دست ارتش صدام را از تصرف شهر دزفول و پايگاه هوايي كليدي «وحدتي» كوتاه كردند. عراقيها براي تصرف دزفول و پايگاه وحدتي، توان نظامي بسيار بالايي را اختصاص داده بودند و با اين اشتباه بزرگ، هرگز نتوانستند براي سقوط اهواز عمليات عمده و مهمي را انجام دهند. نيروي هوايي در قطع پشتيباني جبهه عراق به ويژه در نقطة ورودي قصرشيرين كه به طور بيوقفه جنگ افزارها و نفرات تازهنفس را وارد خطوط مقدم ميكرد، نقش ماندگاري ايفا نمود؛ ارتش عراق به زودي دريافت كه در ايران كسي آماده خوشآمدگويي به آنان نيست.»
توضيحي بر يك عكس
يكي از خوانندگان محترم، عكس فانتوم بدون چرخ متوقف شده روي چمن باند را متعلق به ماموريت بمباران بغداد در روز سوم مهر 1359 دانستهاند. بدين جهت توضيحات زير را از شمارهء 212 مجلهء صنايع هوايي درج ميكنم.
حمله به پايگاه الرشيد بغداد
در ادامهء جنگ، تعداد قابل توجهي جنگنده F-4E و F-5E براي نابودسازي تأسيسات و ترمينالهاي نفتي عراق بكار گرفته شدند. چندين پالايشگاه مهم عراق به شدت بمباران شده و به آتش كشيده شدند به طوري كه صادرات نفت عراق از طريق خط لوله مسير تركيه قطع گرديد. هدف بعدي نيروي هوايي آن بود كه نيروي هوايي عراق زمينگير كرده و از كار بيندازد. يكي از مهمترين پايگاههاي هوايي عراق، الرشيد در جنوب بغداد بود كه در جريان عمليات روز 23 سپتامبر 1980 (عمليات 140 فروندي كمان99) توسط 16 فانتوم بمباران شده بود. فانتومها در ارتفاع بسيار پست ابتدا به شمال بغداد رفتند، سپس با عبور از فرودگاه بينالمللي بغداد بر روي الرشيد رسيدند. يكي از خلبانان شركت كننده در اين عمليات سنگين چنين توضيح ميدهد:
«در ساعت 10 شب روز پيش از عمليات، فرماندهان ارشد نيروي هوايي، 18 خلبان ورزيده را براي حمله به الرشيد انتخاب كردند. 8 فانتوم F-4E مسلح به بمبهاي سقوط آزاد MK82 و بمبهاي خوشهاي BL755 و موشكهاي هوا به هوا به همراه يك فروند فانتوم شناسايي RF-4E براي عكسبرداري از نتيجهء بمباران آماده شدند و بزرگترين مشكل، كمبود سوخت بود.»
«هيچكس دقيقن نميدانست آيا ظرفيت مخازن سوخت فانتومها براي انجام عمليات كافي است يا نه. واحد عمليات تا نيمههاي شب بر روي طرح حمله كار ميكرد و نتيجه اين شد كه يك سوختگيري هوايي در مسير رفت بر فراز كرمانشاه انجام شده و پس از عمليات نيز جنگندهها در تهران يا همدان فرود آيند. اين حمله، نخستين عمليات جنگي من بود.»
«همان شب براي بازديد از فانتومها به آشيانه رفتم. 8 بمب سنگينوزن MK82، دو موشك اسپارو و يك غلاف خارجي اخلاگر الكترونيكي AN/ALQ-119 به همراه سه مخزن خارج سوخت، به فانتومها هيبت مخوفي داده بودند. براي كم كردن وزن برخاست،؛ مخزن سوخت مركزي خالي بود تا پس از پرواز در سوختگيري هوايي پر شود. خلبان كابين جلو كه از باتجربههاي نيروي هوايي بود به من گفت: هدف بايد با موفقيت منهدم شود، حتا به قيمت جانمان.»
«در ساعت 5:30 صبح، 9 فروند فانتوم به صورت دو دسته چهار فروند و يك RF-4E در پشت سر آنها از پايگاه يكم مهرآباد تهران به آسمان برخاستند. بر اساس برنامه، در آسمان كرمانشاه تانكر 707 را ملاقات كرديد و يك به يك سوختگيري هوايي نموديم. سپس سرعت را افزايش داده و در ارتفاع بسيار پست به مسيرمان كه شمال بغداد بود ادامه داديم. هواپيماي عكسبرداري RF-4E نيز با فاصله، پشت سر ما پرواز ميكرد.»
«با رسيدن به فضاي بغداد، حجم بسيار بزرگي از آتش پدافند هوايي به سمت ما گشوده شد. با گذشتن از اين سد بر روي هدف رسيديم و با توجه به مسير پروازي، تقريبن آنها را غافلگير كرده بوديم. انفجار بمبهاي رها شده در باند فرود و پاركينگ هواپيماها غوغا ميكرد. پس از عبور از روي هدف، نگاهي به پشت سر هواپيما كردم و ويراني تأسيسات و حتا انفجار يك تريلر بر اثر موج انفجار را به روشني مشاهده كردم.»
«هدف با موفقيت بمباران شد و همگي به سلامت، فضاي پرخطر بغداد را ترك كرديم. با گردش به سمت ايران، خورشيد كه به تازگي طلوع كرده بود، دقيقن روبهروي ما بود و ديد ما را بسيار كاهش داده بود. اين كوري نسبي باعث شد ما تنها دو فروند از فانتومهاي دسته را در ديد داشته باشيم. پس از مدت كوتاهي به عقب نگاهي انداخته و چهار فانتوم ديگر را نيز در پشت سر خود مشاهده كردم. براي دوري از دسترسي رهگيرهاي عراقي، ارتفاع را بسيار كاهش داديم و به سلامت وارد آسمان ايران شديم. براي كاهش مصرف سوخت، همگي فانتومها ارتفاعشان را افزايش دادند. سوخت موجود جنگندهها بسيار كم بود. با افزايش ارتفاع به 14000 فوتي، تنها 900 پوند سوخت داشتيم. اگر ميزان سوخت به كمتر از 1500 پوند ميرسيد، احتمال خاموش شدن موتورهاي پرمصرف J-79 بسيار بالا ميرفت. ما در نيمه راه بوديم و تنها 900 پوند سوخت داشتيم؛ به همين دليل چندين بار در راديو، اتمام سوخت را اعلام كردم اما هيچ جوابي در راديو نشنيدم. در همين حال نگاهي به دور و بر انداختم و در فكر خود چارهاي براي به سلامت نشاندن هواپيما جستجو ميكردم.»
دو فانتوم نيروي هوايي براي فرود اضطراری در باند كوتاه هوانيروز كرمانشاه آماده ميشوند.
«در حالي كه بر فراز آسمان كرمانشاه بودم، ناگهان چشمم به يك باند فرود ناآشنا افتاد. هر دوي ما ميدانستيم كه در كرمانشاه هيچ فرودگاهي وجود ندارد و البته باند فرود مورد نظر هم براي نشاندن فانتوم بسيار كوتاه بود. با 400 پوند سوخت راهي چارهء ديگري جز فرود نداشتيم. هر لحظه منتظر خاموش شدن موتورهاي بوديم. با نزديك شدن به باند چرخها را باز كرديم كه ناگهان جنگنده چرخش به سمت چپ را آغاز كرد. در همين لحظه كه سعي در متعادل نگه داشتن هواپيما داشتيم، خلبان كابين جلو فرياد زد: بالچهها نقص فني دارند؛ پايين نميآيند. و اين يعني اينكه سرعت ما بايد حدود 20 نات (36 كيلومتر در ساعت) بيش از حد مجاز براي فرود بود. در نتيجه با توجه به كوتاهي باند، نيروي ترمز زيادي بايد استفاده ميشد.»
يكي از فانتومها، باقيماندهء بمبهاي خود را در كنار پايگاه هوانيروز رها ميكند.
«با وجود از دست رفتن تعادل هواپيما، به سختي به باند نزديك شديم اما با ناباوري ديديم كه يك فانتوم ديگر در وسط باند ايستاده است. تاير فانتوم ياد شده به علت افتادن ارابهء فرودش در چاالهاي تركيده بود و در همانجا متوقف شده بود. تصميم گيري در چند دهم ثانيه صورت گرفت. خلبان استيك را عقب كشيد تا از روي فانتوم مورد نظر عبور كرده و در مسافت باقيماندهء باند هواپيما را بنشاند. هيچ سوختي نمانده بود تا گردشي كرده و عمليات فرود را دوباره و با دقت بيشتر انجام دهيم. در آن لحظه هيچ كدام از ما به سرعت 360 كيلومتر بر ساعت هواپيما و باند كوتاه باقيمانده فكر نميكرديم.»
انفجار بمبهاي MK82 در محوطهء پشت پاركينگ هليكوپترهاي AH-1J پايگاه هوانيروز كرمانشاه
«تنها فكر ما به سلامت نشاندن جنگنده بود. در همين لحظه با ديدن صحنهاي ديگر خشكمان زد. يك فانتوم ديگر كه او هم با كمبود سوخت روبهرو شده بود، در حال فرود از روبهرو بود! خلبان فانتوم روبهرو كه زودتر از ما اقدام به نشستن كرده بود، با مشاهدء ما بلافاصله باند را براي فرد ما خالي كرد. در آن لحظه فقط 200 پوند سوخت داشتيم. خلبان كابين جلو تصميم گرفت دور كوتاهي زده و عمليات فرود را دوباره آزمايش كند. وي دور بسيار تند و شديدي زد و سعي كرد فانتوم را همراستا با باند قرار دهد اما باز هم سرعت ما خيلي زياد بود. خلبان با مهارت فراواني هواپيما را در راستاي باند قرار داد و در همين لحظه بود كه سوخت ما نيز تمام شد.»
یکی از بمبها که به صورت غیرمسلح از فانتوم رها شده است
«با تلاش بسياري چرخها با باند تماس حاصل كردند اما سرعت فرود بالاي ما سبب شد هواپيما دوباره از باند كنده شود. هردو با قدرت تمام استيك كنترل را به جلو فشار ميداديم تا دماغه پايين بيايد. سرانجام هواپيما روي باند قرار گرفت. بلافاصله ترمزها را تا آخرين توان درگير كرديم اما فانتوم قصد ايستادن نداشت. فانتوم دومي كه در اواسط باند متوقف شده و خود را كنار كشيده بود، هنوز دو بمب MK82 را زير بالهايش داشت؛ اگر ما دورتر و در همان بار اول اقدام به فرود ميكرديم، مطمئنن با آن فانتوم برخورد ميكرديم.»
هر دو خدمه ناخواسته اجكت شدند و فانتوم E براي تعمير و بازسازي توسط هليكوپتر شينوك به پايگاه هوايي همدان برده شد.
«اكنون سرعت ما در حدود 198 كيلومتر بر ساعت بود كه ناگهان چاله بزرگي جلويمان سبز شد. چند صدم ثانيهء بعد كاناپي كنده شد؛ بلافاصله درد بسيار شديدي را در كمرم احساس كردم. هردو ما ناخواسته اجكت كرده بوديم و اكنون در آسمان بوديم. پاي ما در نهايت به زمين رسيد. بلافاصله به انتهاي باند چشم دوختم تا از وضعيت هواپيمايمان آگاه شوم. فانتوم ما پس از شكستن ارابههاي فرود، به آرامي بر روي سه مخزن سوخت خارجي خود ليز خورده و بدنهء آن به شكل اعجابآوري سالم مانده و بيرون باند متوقف شده بود. در واقع مخازن سوخت، ضربه برخورد با زمين را پس از شكستن ارابههاي فرود دفع كرده بودند و چون هيچ سوختي در هواپيما نبود، آتشسوزي هم اتفاق نيفتاده بود.»
ادامه دارد.