نوشتار زير، برگردان مقالهاي است به نام Phantom with Iran كه به تاريخ يكم آپريل 2000 نوشته شده است.
.
.
.
Phantom with Iran
Phantom with Iran
زمانی نه چندان دور، پس از اسرائيل، ايران بزرگترين كاربر فانتوم در جهان به شمار ميرفت. تا فوريه 1979 و روي كار آمدن رژیم بنیادگرای اسلامی در ايران، نيروي هوايي شاهنشاهی 32 فروند فانتوم D و 177 فروند فانتوم E را تحويل گرفته بود. اين آمار شامل 8 فروند فانتوم E نيروي هوايي ايالات متحده نيز ميشد كه قرضي بودند و پس گرفته شدند. همچنين 16 فروند هواپيماي شناسايي RF-4E نيز تا پيش از خروج شاه فقيد و برقراري نظام ديكتاتوري بنيادگراي ديني، به ايران تحويل شده بودند.
طرح توسعه پايگاه چابهار به شاه فقيد نشان داده ميشود.
زندهنام تيمسار خلبان اميرحسين ربيعي و تيمسار ارتشبد ازهاري در عكس ديده ميشوند.
انقلاب اسلامي، از هر نظر براي ايران فاجعه بود و ضمن واپسگرايي شديد در امور اجتماعي و فرهنگي، باعث شد بسياري از طرحهاي بزرگ نظامي و صنعتي نيز كنار گذاشته شوند.
.
.
.
آقاي پرويز رمضان پور، همافر سابق نيروي هوايي شاهنشاهي در مورد پايگاه چابهار چنين ميگويد: «در نيمه دوم دهه 1970 تمام اهتمام كشور در بخش نظامي، تكميل مجموعه عظيم نظامي چابهار بود. مسلمن اين بحث پيش خواهد آمد كه كشور نياز به توسعه در همهء بخشها را داشت، چرا به بخش نظامي تا اين حد اولويت داده ميشد؟ جواب بسيار ساده است. حملهء عراق به ايران، حقانيت اين اولويت را ثابت كرد. كشور ما بارها مورد تجاوز قرار گرفته بود و سوابق نشان ميداد كه همسايگان ما هرگاه خود را قوي ببينند، فيلشان ياد هندوستان ميكند، در ثاني اوضاع بينالمللي فرصتي گرانبها در اختيار ايران گذاشته بود و نميشد پيشبيني كرد كه اين شرايط تا چه مدت به نفع ما خواهد بود، واقعيتي كه امروز نظام ايران به آن رسيده است. مجموعه نظامي چابهار (البته آنچه كه قرار بود بشود) بزرگترين تاسيسات نظامي خاورميانه و يكي از بزرگترين مجموعههاي نظامي آسيا بود. تختهء پرش ايران به اقيانوس هند. چابهار بزرگترين پايگاه هوايي، دريايي و زميني خاورميانه بود. هر سه نيرو براي چابهار برنامههاي بسيار مفصلي پيشبيني كرده بودند، نميدانستيم چرا و به چه علت براي اتمام اين پروژه تا اين حد عجله ميشود، هنوز حتا يك باب خانهء سازماني براي پرسنل ساخته نشده بود و تنها تاسيسات عملياتي پايگاه در حال اتمام بود، تصميم گرفته بودند كه براي اسكان موقت پرسنل، به تعداد زيادي خانه موبايل (كاروان) بخرند و اين سطح توقع زياد پرسنل از يك سو و توجه مسئولين به رفاه پرسنل را ميرساند. در هر كشور ديگري بود قاعدتن طور ديگري رفتار ميشد. ما سربازيم و اگر لازم است بايد يك سال در چادر زندگي كنيم، ولي نه پرسنل نيروي هوايي شاهنشاهي در شأنشان نيست در چادر زندگي كنند. مشكل اصلي، هواي بسيار گرم و شرجي چابهار بود. در بازديدي كه براي بررسي پيشرفت كارهاي ساختماني از پايگاه كرديم از اوضاع آب و هواي منطقه شوكه شديم. تابستان بود و وقتي از هواپيماي سي-130 پياده شديم براي يك لحظه فكر كرديم پشت اگزوز موتور هواپيما ايستادهايم و موتورها روشن هستند. در عرض دو دقيقه، پيراهن همه خيس شد و انگار سطلي از آب روي همه ريختهاند، تا چشم كار ميكرد بيابان سفيد رنگ بود. البته با تجربهء پايگاه بوشهر و بندرعباس ميدانستيم كه تا يكي دو سال ديگر چهره پايگاه كلن تغيير خواهد كرد. در سالن بريفينگ، فرمانده پايگاه، دلايل كندي پيشرفت كار را توضيح ميداد و صحبتهايش آنقدر جالب بود كه هنوز كلمه به كلمهاش يادم مانده است. فرمانده پايگاه توضيح داد كه براي اجراي پروژههاي ساختماني، از كارگران محلي استفاده ميشود و چارهاي هم نيست، او گفت خيلي از كارگرها سه نوع شناسنامه دارند، ايراني، افغاني و پاكستاني. هر از چند گاهي شب هنگام يكي سر ديگري را براي پولهايش ميبرد و به پاكستان فرار ميكند، شايد دو ماه بعد همين كار را در پاكستان بكند و به افغانستان فرار بكند. ميگفت پس از وقوع چنين اتفاقي كار ما تا مدتي دچار اخلال ميشود وتا دوباره كار را راه مياندازيم سر نفر بعدي را ميبرند!! به هرحال اتمام پايگاه چابهار را نديديم و نميدانم كه عاقبت اين طرح عظيم به كجا كشيد. در همين ايام اولين پوسترهاي هواپيماهاي اف-16 ايران به ديوارها زده ميشد، ورود وسائل پشتيباني و بعضي از قطعات يدكي هواپيما در قصرفيروزه در انتظار ثبت شدن و تقسيمبندي شدن بودند. سيستم لجستيكي نيروي هوايي ايران مراحل نهايي Computerized شدن را طي ميكرد. اين سيستم در واقع مادر اينترنت امروز بود و مبتكران اينترنت از چنين شبكهاي الهام گرفتند. به جز آمريكا، تنها چند كشور معدود از چنين سيستم لجستيكي برخوردار بودند. اينور و آنور صحبت انتخاب پرسنل براي اعزام به آمريكا براي اف16 شنيده ميشد، مانند هميشه عدهاي منتظر آغاز انتخاب پرسنل بودند ولي خوب هركس خربزه ميخورد بايد فكر چابهار را هم ميكرد. بعضي از همكاران آمريكايي كه بيش از ما از برنامههاي آتي باخبر بودند، از هواپيمايي صحبت ميكردند كه جانشين اف-4 هاي ما خواهد شد و میگفتند اين هواپيما هم ساخت McDonnell Douglas خواهد بود (اف-18)، فكر ميكرديم كارخانهاي كه اف4 نازنين را ساخته، حتمن محصول آيندهاش شاهكار خواهد بود.»
آقاي پرويز رمضان پور، همافر سابق نيروي هوايي شاهنشاهي در مورد پايگاه چابهار چنين ميگويد: «در نيمه دوم دهه 1970 تمام اهتمام كشور در بخش نظامي، تكميل مجموعه عظيم نظامي چابهار بود. مسلمن اين بحث پيش خواهد آمد كه كشور نياز به توسعه در همهء بخشها را داشت، چرا به بخش نظامي تا اين حد اولويت داده ميشد؟ جواب بسيار ساده است. حملهء عراق به ايران، حقانيت اين اولويت را ثابت كرد. كشور ما بارها مورد تجاوز قرار گرفته بود و سوابق نشان ميداد كه همسايگان ما هرگاه خود را قوي ببينند، فيلشان ياد هندوستان ميكند، در ثاني اوضاع بينالمللي فرصتي گرانبها در اختيار ايران گذاشته بود و نميشد پيشبيني كرد كه اين شرايط تا چه مدت به نفع ما خواهد بود، واقعيتي كه امروز نظام ايران به آن رسيده است. مجموعه نظامي چابهار (البته آنچه كه قرار بود بشود) بزرگترين تاسيسات نظامي خاورميانه و يكي از بزرگترين مجموعههاي نظامي آسيا بود. تختهء پرش ايران به اقيانوس هند. چابهار بزرگترين پايگاه هوايي، دريايي و زميني خاورميانه بود. هر سه نيرو براي چابهار برنامههاي بسيار مفصلي پيشبيني كرده بودند، نميدانستيم چرا و به چه علت براي اتمام اين پروژه تا اين حد عجله ميشود، هنوز حتا يك باب خانهء سازماني براي پرسنل ساخته نشده بود و تنها تاسيسات عملياتي پايگاه در حال اتمام بود، تصميم گرفته بودند كه براي اسكان موقت پرسنل، به تعداد زيادي خانه موبايل (كاروان) بخرند و اين سطح توقع زياد پرسنل از يك سو و توجه مسئولين به رفاه پرسنل را ميرساند. در هر كشور ديگري بود قاعدتن طور ديگري رفتار ميشد. ما سربازيم و اگر لازم است بايد يك سال در چادر زندگي كنيم، ولي نه پرسنل نيروي هوايي شاهنشاهي در شأنشان نيست در چادر زندگي كنند. مشكل اصلي، هواي بسيار گرم و شرجي چابهار بود. در بازديدي كه براي بررسي پيشرفت كارهاي ساختماني از پايگاه كرديم از اوضاع آب و هواي منطقه شوكه شديم. تابستان بود و وقتي از هواپيماي سي-130 پياده شديم براي يك لحظه فكر كرديم پشت اگزوز موتور هواپيما ايستادهايم و موتورها روشن هستند. در عرض دو دقيقه، پيراهن همه خيس شد و انگار سطلي از آب روي همه ريختهاند، تا چشم كار ميكرد بيابان سفيد رنگ بود. البته با تجربهء پايگاه بوشهر و بندرعباس ميدانستيم كه تا يكي دو سال ديگر چهره پايگاه كلن تغيير خواهد كرد. در سالن بريفينگ، فرمانده پايگاه، دلايل كندي پيشرفت كار را توضيح ميداد و صحبتهايش آنقدر جالب بود كه هنوز كلمه به كلمهاش يادم مانده است. فرمانده پايگاه توضيح داد كه براي اجراي پروژههاي ساختماني، از كارگران محلي استفاده ميشود و چارهاي هم نيست، او گفت خيلي از كارگرها سه نوع شناسنامه دارند، ايراني، افغاني و پاكستاني. هر از چند گاهي شب هنگام يكي سر ديگري را براي پولهايش ميبرد و به پاكستان فرار ميكند، شايد دو ماه بعد همين كار را در پاكستان بكند و به افغانستان فرار بكند. ميگفت پس از وقوع چنين اتفاقي كار ما تا مدتي دچار اخلال ميشود وتا دوباره كار را راه مياندازيم سر نفر بعدي را ميبرند!! به هرحال اتمام پايگاه چابهار را نديديم و نميدانم كه عاقبت اين طرح عظيم به كجا كشيد. در همين ايام اولين پوسترهاي هواپيماهاي اف-16 ايران به ديوارها زده ميشد، ورود وسائل پشتيباني و بعضي از قطعات يدكي هواپيما در قصرفيروزه در انتظار ثبت شدن و تقسيمبندي شدن بودند. سيستم لجستيكي نيروي هوايي ايران مراحل نهايي Computerized شدن را طي ميكرد. اين سيستم در واقع مادر اينترنت امروز بود و مبتكران اينترنت از چنين شبكهاي الهام گرفتند. به جز آمريكا، تنها چند كشور معدود از چنين سيستم لجستيكي برخوردار بودند. اينور و آنور صحبت انتخاب پرسنل براي اعزام به آمريكا براي اف16 شنيده ميشد، مانند هميشه عدهاي منتظر آغاز انتخاب پرسنل بودند ولي خوب هركس خربزه ميخورد بايد فكر چابهار را هم ميكرد. بعضي از همكاران آمريكايي كه بيش از ما از برنامههاي آتي باخبر بودند، از هواپيمايي صحبت ميكردند كه جانشين اف-4 هاي ما خواهد شد و میگفتند اين هواپيما هم ساخت McDonnell Douglas خواهد بود (اف-18)، فكر ميكرديم كارخانهاي كه اف4 نازنين را ساخته، حتمن محصول آيندهاش شاهكار خواهد بود.»
.
شاه فقيد ايران، برنامههاي بسيار بزرگي براي تبديل كشورش به قدرت نخست منطقهء خليج فارس در سر داشت. ايالات متحده نيز اميدوار بود با افزايش بنيه نظامي ايران، توانمندي اين كشور براي مقابله با هر نوع تجاوز نظامي و گسترش مرزهاي اتحاد شوروي تقويت شود. بر اين اساس بود كه نيروي هوايي شاهنشاهي ايران، در در دو مرحله، تعداد 32 فانتوم D را در سال 1967 (برابر 1346) سفارش داد. نخستين دسته فانتومها در 8 سپتامبر 1968 (برابر 17 شهريور 1347) وارد ايران شدند. فانتومهاي D ايران در سالهاي پيش از انقلاب مذهبي در چندين ماموريت جنگي درگير شدند. نخستين ماموريت، رهگيري ناموفق جنگندههاي ميگ-25 شوروي سابق بود. فانتومهاي ايران در سال 1975 بنا به درخواست كمك پادشاه عمان، جهت مقابله با شورشيان وارد اين كشور شدند. در جريان اين درگيري، تنها يك فانتوم شناسايي به خلباني زندهنام سرهنگ داريوش جلالي و كمك ستوانيكم ايوب عاصفی سرنگون شد كه متاسفانه عاصفی زير شكنجه جان خود را از دست داد.
شاه فقيد ايران، برنامههاي بسيار بزرگي براي تبديل كشورش به قدرت نخست منطقهء خليج فارس در سر داشت. ايالات متحده نيز اميدوار بود با افزايش بنيه نظامي ايران، توانمندي اين كشور براي مقابله با هر نوع تجاوز نظامي و گسترش مرزهاي اتحاد شوروي تقويت شود. بر اين اساس بود كه نيروي هوايي شاهنشاهي ايران، در در دو مرحله، تعداد 32 فانتوم D را در سال 1967 (برابر 1346) سفارش داد. نخستين دسته فانتومها در 8 سپتامبر 1968 (برابر 17 شهريور 1347) وارد ايران شدند. فانتومهاي D ايران در سالهاي پيش از انقلاب مذهبي در چندين ماموريت جنگي درگير شدند. نخستين ماموريت، رهگيري ناموفق جنگندههاي ميگ-25 شوروي سابق بود. فانتومهاي ايران در سال 1975 بنا به درخواست كمك پادشاه عمان، جهت مقابله با شورشيان وارد اين كشور شدند. در جريان اين درگيري، تنها يك فانتوم شناسايي به خلباني زندهنام سرهنگ داريوش جلالي و كمك ستوانيكم ايوب عاصفی سرنگون شد كه متاسفانه عاصفی زير شكنجه جان خود را از دست داد.
در پي دستيابي به اهداف آينده نگرانهء شاه فقيد، در اوايل و ميانههاي دهه 1970، دولت ايران سفارش 208 فروند جنگنده بمبافكن F-4E را به كمپاني مكدانل داگلاس ارائه كرد. نخستین دسته از فانتومهای E در مارچ 1971 وارد ایران شدند و بین سالهای 1971 تا 1979 تعداد 177 فانتوم E در اختیار نیروی هوایی شاهنشاهی قرار گرفتند. با این حال در سال 1979، رشد ناآرامیها در ایران، شاه فقید را مجبور ساخت کشورش را ترک کرده و به تبعید برود و يك نظام به شدت متعصب بنيادگراي اسلامي، قدرت را در دست گيرد. نظام تازه وارد جمهوري اسلامي ايران، فورن وضعيت ضديت با غرب را به خود گرفت و در 28 فوريه 1979، دولت ايالات متحده، واگذاري هرگونه جنگ افزار را به ايران ممنوع ساخت. تعداد 31 فروند F-4E خريداري شده مطابق قرارداد، هيچگاه تحويل نگشتند. پس از آلمان غربي، ايران بزرگترين مشتري هواپيماهاي پيشرفتهء RF-4E بود. هواپيمايي غيرمسلح شناسايي كه بر اساس جنگندهء F-4E و تنها براي صادرات ساخته شده بود. ايران در مجموع تعداد 27 فروند هواپيماي RF-4E را سفارش داده بود. نخستين RF-4E در سال 1970، خط توليد كارخانه مك دانل داگلاس در سنت لوئيس را در اواخر سال 1970 به مقصد ايران ترك نمود و در اوايل سال 1971 به ايران رسيد. پانزده هواپيماي باقيمانده RF-4E در سالهاي بعدي تحويل شدند. با اين حال تحويل آخرين دسته از آنها كه 11 فروند بودند در فوريه 1979 همزمان با انقلاب و خروج شاه فقيد از ايران كنسل گرديد.
زماني كه شاه فقيد مجبور شد كشورش را ترك كند، ايران 188 فانتوم عملياتي داشت؛ ولي به دليل تحريمهاي غرب، تهيهء قطعات و ملزومات يدكي اين هواپيماها به دشواري برخورد كرد. حتا مجهزترين يگانها نيز به دليل برخورداري از تمرينات اندك و ضعيف، و همچنين بدون پشتيباني كارخانجات سازنده قطعات يدكي، نتوانستند يه طور كامل عملياتي شوند. دگرگوني شديد سياسي كه به دليل انقلاب بنيادگرا به وجود آمد، وضعيت را بسيار بدتر ساخت. تعداد زيادي از خلبانها و تكنسينهاي پس از سقوط حكومت شاه فقيد، از يگان مربوطه اخراج شدند. در نتيجه تا سال 1980، نيروي هوايي جمهوري اسلامي ايران كه IRIAF ناميده ميشد، تنها سايهء ضعيفي از دوران گذشتهاش به شمار ميآمد و به هنگام حمله عراق به ايران در سپتامبر 1980، تنها 40 درصد فانتومهاي ايران عملياتي بودند.
تانك T-62 سپاه سوم عراق به هنگام عبور از خيابانهاي خرمشهر
تنها تعداد انگشت شماري از ساختمانهاي اين شهر در جريان نبردهاي اكتبر و نوامبر 1980 سالم ماندند و اين نبردهاي سنگين باعث گشتند تا از خرمشهر با نام مستعار "استالينگراد ايران» نام برده شود.
.
جنگ ايران و عراق در 22 سپتامبر 1980 با حمله نيروي هوايي عراق به شش پايگاه هوايي و چهار پايگاه نيروي زميني ايران آغاز شد و ارتش عراق در چهار نقطهء مرزي به طول 700 كيلومتر جنگ زميني را شروع كرد. پيش از پايان جنگ در سال 1988، چيزي بين 500 هزار تا يك ميليون نفر كشته شدند و بين يك تا دو ميليون نفر مجروح و نزديك به دو ميليون نفر نيز بيخانمان گشتند. اگرچه اين جنگ پوشش اندكي در رسانههاي غربي داشت، اما در ابعاد تلفات انساني، يك تراژدي بسيار بزرگ به شمار ميآمد.
توان هوايي، نقش برجستهاي در جنگ ايران و عراق بازي نميكرد، زيرا هر دو طرف درگير قادر نبودند نيروي هواييشان را به نحو كارآمدي بكار گيرند. در ابتدا، فانتومهاي نيروي هوايي ايران، حملات ضربتي مؤثري در ژرفاي خاك عراق بر ضد اهدافي در بغداد و اطراف آن انجام دادند و از عمليات نيروهاي زميني در خطوط درگيري پشتيباني كردند. نبرد جنگنده با جنگنده به ندرت در طول تمامي مراحل جنگ ايران و عراق روي داد. در طول مرحلهء نخست جنگ، ايرانيها به قدري كافي به سوخت جت و ملزومات مورد نياز دسترسي داشتند تا بتوانند بيشتر نبردهايي هوايي را ببرند. نيروي هوايي ايران در نخستين شليك يا با موشكهاي AIM-9 و يا هر جنگ افزار ديگر، جنگندههاي عراقي را سرنگون ميكرد. با اين حال در اين مرحله از جنگ، موشكهاي گرمايابي كه توسط جنگندههاي هر دو طرف درگير بكار گرفته ميشدند، نسبت به ساير گونههاي موشكهاي رهگير، به ويژه در ارتفاعات متوسط و بالا، كارايي كمتري داشتند. افزون بر اين در بيشتر اوقات، رادار APQ-120 جنگندههاي فانتوم F-4E بكار گرفته نميشدند زيرا ايرانيها قطعات يدكي مورد نياز را به دليل تحريم فروش جنگ افزار، در اختيار نداشتند و اين بدين معنا بود كه موشكهاي اسپارو نميتوانستند شليك شوند.
در اوايل جنگ، خلبانان ايراني از نظر تمرين و تجربه، سرآمد بودند، اما با فرسايشي شدن جنگ، اين برتري به تدريج از دست رفت زيرا تصفيههاي پي در پي دروني در ردههاي ارتش ايران، پرسنلي را كه گمان ميرفت به رژيم بنيادگراي اسلامي وفادار نيستند يا از كراوات استفاده ميكنند و يا به غرب تمايل دارند، باعث شد تا ارتش از افسران و خلبانان باتجربه و كارآزموده تهي گردد. تنها در 9 ماه نخست جنگ با عراق، تعداد 60 فانتوم سرنگون شدند و بسياري ديگر نيز به دليل قطعهبرداري يا نبود برخي قطعات يدكي اساسي از رده خارج گشتند. تأثيرات ناشي از تحريم فروش جنگ افزار و كمبود قطعات يدكي باعث شدند تا شمار فانتومهايي كه براي عمليات جنگي آمادگي دارند، به شدت كاهش يابد و در آغاز سال 1983، تنها 12 تا 35 فانتوم، توانايي پرواز به آسمان در هر زماني را دارا باشند. با كاهش توانايي ايرانيها، عراقيها رفته رفته پيشرفت ميكردند.
توان هوايي، نقش برجستهاي در جنگ ايران و عراق بازي نميكرد، زيرا هر دو طرف درگير قادر نبودند نيروي هواييشان را به نحو كارآمدي بكار گيرند. در ابتدا، فانتومهاي نيروي هوايي ايران، حملات ضربتي مؤثري در ژرفاي خاك عراق بر ضد اهدافي در بغداد و اطراف آن انجام دادند و از عمليات نيروهاي زميني در خطوط درگيري پشتيباني كردند. نبرد جنگنده با جنگنده به ندرت در طول تمامي مراحل جنگ ايران و عراق روي داد. در طول مرحلهء نخست جنگ، ايرانيها به قدري كافي به سوخت جت و ملزومات مورد نياز دسترسي داشتند تا بتوانند بيشتر نبردهايي هوايي را ببرند. نيروي هوايي ايران در نخستين شليك يا با موشكهاي AIM-9 و يا هر جنگ افزار ديگر، جنگندههاي عراقي را سرنگون ميكرد. با اين حال در اين مرحله از جنگ، موشكهاي گرمايابي كه توسط جنگندههاي هر دو طرف درگير بكار گرفته ميشدند، نسبت به ساير گونههاي موشكهاي رهگير، به ويژه در ارتفاعات متوسط و بالا، كارايي كمتري داشتند. افزون بر اين در بيشتر اوقات، رادار APQ-120 جنگندههاي فانتوم F-4E بكار گرفته نميشدند زيرا ايرانيها قطعات يدكي مورد نياز را به دليل تحريم فروش جنگ افزار، در اختيار نداشتند و اين بدين معنا بود كه موشكهاي اسپارو نميتوانستند شليك شوند.
در اوايل جنگ، خلبانان ايراني از نظر تمرين و تجربه، سرآمد بودند، اما با فرسايشي شدن جنگ، اين برتري به تدريج از دست رفت زيرا تصفيههاي پي در پي دروني در ردههاي ارتش ايران، پرسنلي را كه گمان ميرفت به رژيم بنيادگراي اسلامي وفادار نيستند يا از كراوات استفاده ميكنند و يا به غرب تمايل دارند، باعث شد تا ارتش از افسران و خلبانان باتجربه و كارآزموده تهي گردد. تنها در 9 ماه نخست جنگ با عراق، تعداد 60 فانتوم سرنگون شدند و بسياري ديگر نيز به دليل قطعهبرداري يا نبود برخي قطعات يدكي اساسي از رده خارج گشتند. تأثيرات ناشي از تحريم فروش جنگ افزار و كمبود قطعات يدكي باعث شدند تا شمار فانتومهايي كه براي عمليات جنگي آمادگي دارند، به شدت كاهش يابد و در آغاز سال 1983، تنها 12 تا 35 فانتوم، توانايي پرواز به آسمان در هر زماني را دارا باشند. با كاهش توانايي ايرانيها، عراقيها رفته رفته پيشرفت ميكردند.
جنگندههاي ميراژ اف-1 نيروي هوايي عراق، هر روز جايگاه بهتري در اين نيرو نسبت به ميگهاي روسي پيدا ميكردند. عراقيها، در اواخر جنگ، قرار داد خريد و مونتاژ 60 فروند جنگنده ميراژ 2000 را نيز با فرانسويها امضا كرده بودند كه با اشغال كويت، اين قرارداد از طرف دولت فرانسه كنسل گرديد.
.
پس از سال 1982، عراقيها تصميم گرفتند تا آموزشهايشان را بهبود بخشند تا بتوانند جنگ افزارهاي جديدتر و بهتري از توليدات فرانسه را دريافت كنند، به ويژه جنگندههاي سوپر اتاندارد (Super Etendard) ساخت داسو برگه (Dassault Breguet) و ميراژ اف-1. جنگنده Mirage F-1 قادر به شليك موشكهاي هوا به هواي مجيك Matra R-550 Magic بود كه اين موشك، توانايي درگيري در نيمكرهاي به شعاع 140 درجه را داشت، داراي هدفياب سرخود بود، به هنگام تحمل شتاب گرانش بالا و انجام مانورهاي سنگين توسط جنگنده قابل شليك بود و بردي بين 230 متر تا 10 كيلومتر داشت. موشك مجيك (ماجيك - ماژيك) را ميشد به وسيلهء جنگندهء MiG-21 نيز شليك كرد و ثابت شده بود كه بسيار كارآمدتر، دوربردتر و دقيقتر از موشك روسي استاندارد ميگ-21 كه همان موشك گرماياب آتول (Atoll) بود، عمل ميكند. گزارش شد كه جنگندههاي ميراژ اف-1، چندين هواپيماي ايراني را با استفاده از موشكهاي مجيك سرنگون كردهاند و حتا توانستهاند موفقيتهايي در شكارهاي ارتفاع پست نيز بدست آورند. پس از سال 1982، عراقيها در بيشتر نبردهاي هوا به هوايي كه پيش ميآمد، برنده بودند. در مقابل، ايرانيها در اندك نبردهاي هوايي پيش آمده بازنده بودند و بدين ترتيب ايرانيها بيشتر نبردهاي هوايي پس از سال 1983 را واگذار ميكردند مگر اينكه با طرح و نقشهاي دقيق، جنگندههاي عراقي را كه طبق يك الگوي از پيش معلوم پرواز ميكردند، به تله ميكشاندند. ايرانيها قادر نبودند بيش از 30 تا 60 سورتي پرواز در روز را انجام دهند، در عوض شمار سورتي پروازهاي عراق، سال به سال افزايش پيدا ميكرد.
پس از سال 1982، عراقيها تصميم گرفتند تا آموزشهايشان را بهبود بخشند تا بتوانند جنگ افزارهاي جديدتر و بهتري از توليدات فرانسه را دريافت كنند، به ويژه جنگندههاي سوپر اتاندارد (Super Etendard) ساخت داسو برگه (Dassault Breguet) و ميراژ اف-1. جنگنده Mirage F-1 قادر به شليك موشكهاي هوا به هواي مجيك Matra R-550 Magic بود كه اين موشك، توانايي درگيري در نيمكرهاي به شعاع 140 درجه را داشت، داراي هدفياب سرخود بود، به هنگام تحمل شتاب گرانش بالا و انجام مانورهاي سنگين توسط جنگنده قابل شليك بود و بردي بين 230 متر تا 10 كيلومتر داشت. موشك مجيك (ماجيك - ماژيك) را ميشد به وسيلهء جنگندهء MiG-21 نيز شليك كرد و ثابت شده بود كه بسيار كارآمدتر، دوربردتر و دقيقتر از موشك روسي استاندارد ميگ-21 كه همان موشك گرماياب آتول (Atoll) بود، عمل ميكند. گزارش شد كه جنگندههاي ميراژ اف-1، چندين هواپيماي ايراني را با استفاده از موشكهاي مجيك سرنگون كردهاند و حتا توانستهاند موفقيتهايي در شكارهاي ارتفاع پست نيز بدست آورند. پس از سال 1982، عراقيها در بيشتر نبردهاي هوا به هوايي كه پيش ميآمد، برنده بودند. در مقابل، ايرانيها در اندك نبردهاي هوايي پيش آمده بازنده بودند و بدين ترتيب ايرانيها بيشتر نبردهاي هوايي پس از سال 1983 را واگذار ميكردند مگر اينكه با طرح و نقشهاي دقيق، جنگندههاي عراقي را كه طبق يك الگوي از پيش معلوم پرواز ميكردند، به تله ميكشاندند. ايرانيها قادر نبودند بيش از 30 تا 60 سورتي پرواز در روز را انجام دهند، در عوض شمار سورتي پروازهاي عراق، سال به سال افزايش پيدا ميكرد.
پس از آزادي خرمشهر، هيچ كشوري از ادامهء جنگي كه حكومت اسلامي ايران براي دنبال كردن آن در داخل خاك عراق پافشاري ميكرد حمايت ننمود و بيشتر كشورهاي جهان با اعمال تحريمهاي بيشتر، هر روز وضعيت نظامي و به ويژه میزان آمادگی هواپيماهاي جنگي ايران را وخيمتر از پيش ساختند. در واقع بايد نزديك به نيم ميليون جوان ايراني كشته ميشدند تا تهي مغزان جمهوري اسلامي، موقتن از فكر آزادي قدس و كربلا و ... بيرون بيايند.
.
.
.
.
براي ايرانيان در طول جنگ با عراق، بسيار دشوار بود تا بتوانند ناوگان فانتومهايشان را عملياتي نگه دارند. فانتوم از نظر تعمير و نگهداري، هواپيماي بسيار پيچيدهاي است و به 135 نفر – ساعت كار براي هر ساعت پرواز نيازمند ميباشد. كمبود قطعات يدكي ناشي از تحريمها و افزون بر آن، شمار بسيار اندك پرسنل كافي و آموزش ديدهء ماهر، هر روز وضع را بدتر ميساختند. يك سرهنگ خلبان پناهنده ايراني اظهار داشته بود كه شمار اف-4 هاي قابل پرواز ايران به تنها به 20 فروند در پايان سال 1986 رسيده است و هيچ فانتوم شناسايي RF-4E عملياتي نيز وجود ندارد. ايران تنها به شكلي ميتوانست جنگندههاي اف-4 خود را عملياتي نگه دارد كه قطعات يدكي مورد نيازش را از هر منبعي كه آنها را داشته باشد خريداري كند. اسرائيل به طور محرمانه قطعات يدكي را به ايران ارسال ميكرد؛ آنها تصور ميكردند با انجام اين كار، از اشغالگري ارتش عراق جلوگيري خواهند كرد. گزارشهايي وجود دارد كه نشان ميدهد اسرائيل قطعات يدكي بسيار حياتي رادارهاي APQ-120 فانتومها را كه آنها را قادر ميساخت موشكهاي هدايت شونده نيمه فعال راداري اسپارو را شليك كنند، به ايران فرستاده است. افزون بر اين، ايران توانست برخي ملزومات نظامي مورد نيازش را از بازار جهاني اسلحه به صورت قانوني يا غيرقانوني تهيه كند.
.
براي ايرانيان در طول جنگ با عراق، بسيار دشوار بود تا بتوانند ناوگان فانتومهايشان را عملياتي نگه دارند. فانتوم از نظر تعمير و نگهداري، هواپيماي بسيار پيچيدهاي است و به 135 نفر – ساعت كار براي هر ساعت پرواز نيازمند ميباشد. كمبود قطعات يدكي ناشي از تحريمها و افزون بر آن، شمار بسيار اندك پرسنل كافي و آموزش ديدهء ماهر، هر روز وضع را بدتر ميساختند. يك سرهنگ خلبان پناهنده ايراني اظهار داشته بود كه شمار اف-4 هاي قابل پرواز ايران به تنها به 20 فروند در پايان سال 1986 رسيده است و هيچ فانتوم شناسايي RF-4E عملياتي نيز وجود ندارد. ايران تنها به شكلي ميتوانست جنگندههاي اف-4 خود را عملياتي نگه دارد كه قطعات يدكي مورد نيازش را از هر منبعي كه آنها را داشته باشد خريداري كند. اسرائيل به طور محرمانه قطعات يدكي را به ايران ارسال ميكرد؛ آنها تصور ميكردند با انجام اين كار، از اشغالگري ارتش عراق جلوگيري خواهند كرد. گزارشهايي وجود دارد كه نشان ميدهد اسرائيل قطعات يدكي بسيار حياتي رادارهاي APQ-120 فانتومها را كه آنها را قادر ميساخت موشكهاي هدايت شونده نيمه فعال راداري اسپارو را شليك كنند، به ايران فرستاده است. افزون بر اين، ايران توانست برخي ملزومات نظامي مورد نيازش را از بازار جهاني اسلحه به صورت قانوني يا غيرقانوني تهيه كند.
.
.
.
.
جنگنده F-4E به شماره سريال 6552 - 3 كه خلبانش با آن به عراق رفت و به غرب پناهنده شد. اكنون بقاياي اين فانتوم در پايگاه هوایی الطليل (علي ابن ابوطالب) قرار دارد و تنهایی غمانگیزی را سپری میکند. سازمان سیا با همکاری نیروی هوایی ایالات متحده و ارتش عراق در چارچوب برنامهای به نام نایت هاروست (Night Harvest) خلبانان ایرانی را به پناهندگی در غرب تشویق میکردند تا سر از راز ماندگاری فانتومهای ایران در جنگ بردارند.
جنگنده F-4E به شماره سريال 6552 - 3 كه خلبانش با آن به عراق رفت و به غرب پناهنده شد. اكنون بقاياي اين فانتوم در پايگاه هوایی الطليل (علي ابن ابوطالب) قرار دارد و تنهایی غمانگیزی را سپری میکند. سازمان سیا با همکاری نیروی هوایی ایالات متحده و ارتش عراق در چارچوب برنامهای به نام نایت هاروست (Night Harvest) خلبانان ایرانی را به پناهندگی در غرب تشویق میکردند تا سر از راز ماندگاری فانتومهای ایران در جنگ بردارند.
.
به تاريخ 31 آگوست 1984، يك خلبان اف-4 ايراني با هواپيمايش به عربستان سعودي پناهنده شد. بازرسيهايي كه بيدرنگ بر روي اين فانتوم انجام گرفت، روشن ساخت كه از قطعات فرستاده شده به وسيلهء اسرائيل و چند كشور عضو ناتو بهره ميبرد. منبع غيررسمي ديگر تهيه كنندهء ملزومات نظامي براي ايران، خود ايالات متحده بود. دولت ايالات متحده در اوايل جنگ، اندكي جانب عراق را ميگرفت و حتا برخي دادههاي حساس نظامي را در اختيار عراق ميگذاشت. با اين حال، در تلاشي براي آزادي گروگانهايي كه توسط شبهنظاميان طرفدار ايران در لبنان به اسارت گرفته شده بودند، ايالات متحده، ارسال برخي ملزومات نظامي مورد نياز به ايران را در سال 1985 آغاز نمود. بيشتر اين ملزومات، شامل موشكهاي ضدتانك تاو (TOW) و موشكهاي ضدهوايي هاوك (Hawk) بودند، اما گزارشهايي نيز وجود داشت كه نشان دهندهء ارسال برخي قطعات ويژهء رادار APQ-120 فانتومها بود. اسرائيل يك ميانجي بسيار مهم در تحويل اين جنگ افزارها بود. داستان فروش جنگ افزار به ايران، سرانجام در نوامبر 1986 توسط برخي رسانهها رسوا شد. چندي بعد آشكار گرديد كه پولهايي پرداختي ايران براي خريد اسلحه از ايالات متحده، جهت خريد جنگ افزار در اختيار گروه كنترا در نيكاراگوآ قرار گرفته است و اين امر در تعارض شديد با مصوبهء كنگره مبني بر منع چنين معاملاتي بود. فاش شدن اين تجارت اسلحه در رسانهها، باعث سرافكندگي شديد حكومت ريگان شد و بحرانهاي قانوني براي دولت وي پديد آورد. در جريان اين معاملات اسلحه با ايران گزارش شد كه تعداد 23 فروند از جنگندههاي F-4E مازاد نيروي هوايي ايالات متحده، در اواسط دهه 1980 به طور كاملن محرمانه از طريق كشور پاراگوئه به ايران تحويل داده شدهاند.
به تاريخ 31 آگوست 1984، يك خلبان اف-4 ايراني با هواپيمايش به عربستان سعودي پناهنده شد. بازرسيهايي كه بيدرنگ بر روي اين فانتوم انجام گرفت، روشن ساخت كه از قطعات فرستاده شده به وسيلهء اسرائيل و چند كشور عضو ناتو بهره ميبرد. منبع غيررسمي ديگر تهيه كنندهء ملزومات نظامي براي ايران، خود ايالات متحده بود. دولت ايالات متحده در اوايل جنگ، اندكي جانب عراق را ميگرفت و حتا برخي دادههاي حساس نظامي را در اختيار عراق ميگذاشت. با اين حال، در تلاشي براي آزادي گروگانهايي كه توسط شبهنظاميان طرفدار ايران در لبنان به اسارت گرفته شده بودند، ايالات متحده، ارسال برخي ملزومات نظامي مورد نياز به ايران را در سال 1985 آغاز نمود. بيشتر اين ملزومات، شامل موشكهاي ضدتانك تاو (TOW) و موشكهاي ضدهوايي هاوك (Hawk) بودند، اما گزارشهايي نيز وجود داشت كه نشان دهندهء ارسال برخي قطعات ويژهء رادار APQ-120 فانتومها بود. اسرائيل يك ميانجي بسيار مهم در تحويل اين جنگ افزارها بود. داستان فروش جنگ افزار به ايران، سرانجام در نوامبر 1986 توسط برخي رسانهها رسوا شد. چندي بعد آشكار گرديد كه پولهايي پرداختي ايران براي خريد اسلحه از ايالات متحده، جهت خريد جنگ افزار در اختيار گروه كنترا در نيكاراگوآ قرار گرفته است و اين امر در تعارض شديد با مصوبهء كنگره مبني بر منع چنين معاملاتي بود. فاش شدن اين تجارت اسلحه در رسانهها، باعث سرافكندگي شديد حكومت ريگان شد و بحرانهاي قانوني براي دولت وي پديد آورد. در جريان اين معاملات اسلحه با ايران گزارش شد كه تعداد 23 فروند از جنگندههاي F-4E مازاد نيروي هوايي ايالات متحده، در اواسط دهه 1980 به طور كاملن محرمانه از طريق كشور پاراگوئه به ايران تحويل داده شدهاند.
سروان خلبان همایون حکمتی به تاریخ 15 خرداد 1363 به همراه همرزمش سروان سیروس کریمی در اعماق آبهای خلیج فارس زندگی ابدیشان را آغاز میکنند.
.
به تاريخ پنجم ژوئن 1984، دو جنگنده F-4E نيروي هوايي ايران، هنگامي كه به قلمرو ميدانهاي نفتي سعوديها نزديك ميشدند، توسط دو جنگنده اف-15 عربستان سعودي رهگيري شدند و يكي از آنها سرنگون گرديد. اين نخستين بار در جهان بود كه يك محصول كارخانه مك دانل داگلاس، محصول ديگرش را هدف قرار ميداد.
در اواخر جنگ اگرچه تعداد فانتومهاي قابل استفاده بسيار اندك بود، اما از اواخر ژانويه 1988، نيروي هوايي ايران هنوز هم قادر بود فانتومهايش را جهت پرتاب راكت به سمت تانكرهاي نفتكش در خليج فارس بكار گيرد. هنگامي كه جنگ در 1988 پايان گرفت، گمان ميرفت چيزي در حدود 12 فروند و شايد كمتر از آن فانتوم عملياتي در وضعيت مناسب قرار داشته باشند. گمانهزنیهایی كه در مورد شمار فانتومهاي عملياتي زده ميشد، بسيار متفاوت و گسترده بودند. در جايي اعتقاد بر اين بود كه بين 70 تا 75 فانتوم قابل پرواز در ايران وجود دارد. اما نكتهء حيرتآور آن بود كه تعدادي از جنگندههاي F-4D هنوز به طور فعال در خدمت قرار داشتند و اين در حالي بود كه بيشتر فانتومهاي IRIAF از نوع F-4E و تعداد اندكي RF-4E بودند.
بر روي فانتومهاي IRIAF برخي بهينهسازيهاي داخلي انجام گرفته است. براي نمونه، كاركرد رادار APQ-120 جنگندههاي F-4E و رادار APQ-109 جنگندههاي F-4D هم در حالت شناسايي و هم حالت جستجو، به طرز چشمگيري افزايش داده شده است و امروزه جنگندههاي F-4E ايران، اندكي توانايي ديد پايين پيدا كردهاند. بيشتر فانتومهاي IRIAF امروز براي انجام انواع ماموريت هوا به زمين يا عمليات ضدكشتي بكار گرفته ميشوند.
آفتابت
كه فروغ رخ زرتشت در آن گل كرده است،
آسمانت
كه زخمخانه حافظ، قدحي آورده است،
كوهسارت
كه بر آن همت فردوسي، پر گسترده است،
بوستانت
كز نسيم نفس سعدي، جان پرورده است،
همزبانان من اند
مردم خوب تو، اين دل به تو پرداختگان،
سر و جان باختگان، غير تو نشناختگان،
پيش شمشير بلا،
قد برافراختگان، سينه سپر ساختگان،
مهربانان من اند
نفسم را پر پرواز از توست،
به دماوند تو سوگند، كه گر بگشايند،
بندم از بند، ببينند كه آواز از توست،
همه اجزايم با مهر تو آميخته است،
همه ذراتم با خاك تو آميخته باد،
خون پاكم، كه در آن عشق تو ميجوشد و بس،
تا تو آزاد بماني، به زمين ريخته باد.
پايان
به تاريخ پنجم ژوئن 1984، دو جنگنده F-4E نيروي هوايي ايران، هنگامي كه به قلمرو ميدانهاي نفتي سعوديها نزديك ميشدند، توسط دو جنگنده اف-15 عربستان سعودي رهگيري شدند و يكي از آنها سرنگون گرديد. اين نخستين بار در جهان بود كه يك محصول كارخانه مك دانل داگلاس، محصول ديگرش را هدف قرار ميداد.
در اواخر جنگ اگرچه تعداد فانتومهاي قابل استفاده بسيار اندك بود، اما از اواخر ژانويه 1988، نيروي هوايي ايران هنوز هم قادر بود فانتومهايش را جهت پرتاب راكت به سمت تانكرهاي نفتكش در خليج فارس بكار گيرد. هنگامي كه جنگ در 1988 پايان گرفت، گمان ميرفت چيزي در حدود 12 فروند و شايد كمتر از آن فانتوم عملياتي در وضعيت مناسب قرار داشته باشند. گمانهزنیهایی كه در مورد شمار فانتومهاي عملياتي زده ميشد، بسيار متفاوت و گسترده بودند. در جايي اعتقاد بر اين بود كه بين 70 تا 75 فانتوم قابل پرواز در ايران وجود دارد. اما نكتهء حيرتآور آن بود كه تعدادي از جنگندههاي F-4D هنوز به طور فعال در خدمت قرار داشتند و اين در حالي بود كه بيشتر فانتومهاي IRIAF از نوع F-4E و تعداد اندكي RF-4E بودند.
بر روي فانتومهاي IRIAF برخي بهينهسازيهاي داخلي انجام گرفته است. براي نمونه، كاركرد رادار APQ-120 جنگندههاي F-4E و رادار APQ-109 جنگندههاي F-4D هم در حالت شناسايي و هم حالت جستجو، به طرز چشمگيري افزايش داده شده است و امروزه جنگندههاي F-4E ايران، اندكي توانايي ديد پايين پيدا كردهاند. بيشتر فانتومهاي IRIAF امروز براي انجام انواع ماموريت هوا به زمين يا عمليات ضدكشتي بكار گرفته ميشوند.
آفتابت
كه فروغ رخ زرتشت در آن گل كرده است،
آسمانت
كه زخمخانه حافظ، قدحي آورده است،
كوهسارت
كه بر آن همت فردوسي، پر گسترده است،
بوستانت
كز نسيم نفس سعدي، جان پرورده است،
همزبانان من اند
مردم خوب تو، اين دل به تو پرداختگان،
سر و جان باختگان، غير تو نشناختگان،
پيش شمشير بلا،
قد برافراختگان، سينه سپر ساختگان،
مهربانان من اند
نفسم را پر پرواز از توست،
به دماوند تو سوگند، كه گر بگشايند،
بندم از بند، ببينند كه آواز از توست،
همه اجزايم با مهر تو آميخته است،
همه ذراتم با خاك تو آميخته باد،
خون پاكم، كه در آن عشق تو ميجوشد و بس،
تا تو آزاد بماني، به زمين ريخته باد.
پايان
۲ نظر:
هر 20 قسمت مقاله بسیار زیبا بود
با تشکر فراوان از آرش عزیز
درود بر ارش جان
خواستم که یک تشکرجانانه بابت این مطالب جالب ازت بکنم و بهتون تبریک بگم که ازنیرویی سخن گفتید که تنها عامل باز دارنده ارتش عراق در سال اول و حیاتی ترین زمان جنگ بود که در کمال تاسف درمورد فداکاری شان کمتر صحبتی میان اورده اند !!!
جالب دونستم بدونید که در زمان حمله
عراق مادر پایگاه وحدتی دزفول زندگی میکردیم چون مادرم از چند سال قبلش به استخدام نیروی هوایی شاهنشاهی در امده بود و در زمان جنگ در پایگاه وحدتی به گذران زندگی مشغول بودیم و تا سال 1364 در انجا بودیم منتهی من در اونموقع همش 3 سالم بود ولی بهر حال چون تا 64 اونجا بودیم چیزهایی یادم هست
مخلص کلام کارت درسته و منتظر مطالب جدیدت هستیم
درود بر تکخالهای نیروی هوایی
ارسال یک نظر